اوحدی:من درین شهر پای بند توام عاشق قامت بلند توام
❈۱❈
من درین شهر پای بند توام
عاشق قامت بلند توام
مردهٔ آن دهان چون پسته
کشتهٔ آن لب چو قند توام
❈۲❈
میدوانی و میکشی زارم
چون بدیدی که در کمند توام
ای هلاک دلم پسندیده
دولتی باشد از پسند توام
❈۳❈
گذری میکن، ار طبیب منی
آتشی مینه، ار سپند توام
گو: رفیقان سفر کنند که من
نتوانم، که پای بند توام
❈۴❈
ز اوحدی باز پرس حال، که من
تا چه غایت نیازمند توام؟
کامنت ها