گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

اوحدی:تا دل اندر پیچ آن زلف به تاب انداختم جان خود در آتش و تن در عذاب انداختم

❈۱❈
تا دل اندر پیچ آن زلف به تاب انداختم جان خود در آتش و تن در عذاب انداختم
خود زمانی نیست پیش دیدهٔ من راه خواب بس که این توفان خون در راه خواب انداختم
❈۲❈
تا نپنداری که دیدم تا برفتی روی ماه یا به مهر دل نظر بر آفتاب انداختم
از شتاب عمر می‌ترسد دل من، خویش را زان بجست و جوی وصل اندر شتاب انداختم
❈۳❈
بود خود در عشق تو هم سینه ریش و دل کباب دیگر از هجرت نمکها بر کباب انداختم
شکر کردم تا در آتش دیدم این دل را چنین زانکه می‌پنداشتم کین دل به آب انداختم
❈۴❈
چون نه مرد آن دهانم، با لب شیرین تو اوحدی را در سؤال و در جواب انداختم

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۴۷۵

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها