اوحدی:نه پیش ازین من بیگانه آشنای تو بودم؟ چه جرم رفت؟ که مستوجب جفای تو بودم
❈۱❈
نه پیش ازین من بیگانه آشنای تو بودم؟
چه جرم رفت؟ که مستوجب جفای تو بودم
نهان شدی ز من، ای آفتاب چهره، همانا
چو ذره شیفته عمری نه در هوای تو بودم؟
❈۲❈
غریب شهر توام، بر غریب خود گذری کن
چنان شناس که: خاک در سرای تو بودم
به شهر خویش چو بیگانگان مرا ز در خود
مدار دور، که دیرینه آشنای تو بودم
❈۳❈
ز دیدنت همه را کار با نوا و مرانه
که سالهاست که من نیز بینوای تو بودم
مرا لب تو به دشنام یاد کرد همیشه
جزای آنکه شب و روز در دعای تو بودم
❈۴❈
من از کجا و غریبی و عاشقی و غم دل؟
غریب و عاشق و غمخوار از برای تو بودم
هر آنکه سیم سرشکم بدید زود بداند
که این عطای تو باشد، چو من گدای تو بودم
❈۵❈
به قول اوحدی از دست دادهام دل، اگر نه
چه مرد چشم خوش و زلف دلربای تو بودم؟
کامنت ها