اوحدی:نیست در آبگینه آتش و آب بادهشان رنگ میدهد، دریاب
❈۱❈
نیست در آبگینه آتش و آب
بادهشان رنگ میدهد، دریاب
باده نیز اندر اصل خود آبیست
کآفتابش فروغ بخشد و تاب
❈۲❈
ز آب بی رنگ شد عنب موجود
وز عنب شیره وز شیره شراب
زین منازل نکرده آب گذار
هیچ کس را نکرد مست خراب
❈۳❈
باش، تا رنگ و بوی برخیزد
که همان آب صرف بینی، آب
هر کس از باده نسبتی دیدند
جمله بین کس نشد ز روی صواب
❈۴❈
چشم ازو رنگ برد و بینی بوی
عاقلش سکر دید و غافل خواب
اگرت چشم دوربین باشد
بر گرفتم ازان جمال نقاب
❈۵❈
اوحدی، هرچه غیر او بینی
نیست یک باره جز غرور سراب
کامنت ها