گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

اوحدی:همه کامیم برآید، چو در آیی ز درم که مرید توام و نیست مراد دگرم

❈۱❈
همه کامیم برآید، چو در آیی ز درم که مرید توام و نیست مراد دگرم
بر سر من بنهد دست سعادت تاجی اگر آن ساعد و دست تو بسازد کمرم
❈۲❈
پیش دل داشته بودم ز صبوری سپری مرهمی ساز، که تیر تو گذشت از سپرم
رشته‌ای نیست نصیحت، که ببندد پایم سوزنی نیست ملامت، که بدوزد نظرم
❈۳❈
فال می‌گیرم وزین جا سفری نیست مرا ور بود هم بسر کوی تو باشد سفرم
هیچ جایی ز تو خالی چو نمی‌شاید دید غرضم جمله تو باشی، چو به جایی نگرم
❈۴❈
راز عشق تو ببیگانه نمی‌شاید گفت اشک با دیده همی گوید و خون با جگرم
هر شبی پیش خیال تو بمیرم چون شمع تا کند زنده به بوی تو نسیم سحرم
❈۵❈
بوی پیراهنت آورد مرا باز پدید ورنه در پیرهن امروز که دیدی اثرم؟
بر من سوخته یک روز به پایان نرسید که نیاورد فراق تو بلایی به سرم
❈۶❈
هر چه جز روی تو، زو دیده بدوزم، که خطاست هر چه جز نام تو، زان گوش ببندم، که کرم
گم شدم در غمت، ار حال دل من پرسی ز اوحدی پرس، که او با تو بگوید خبرم

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۵۱۱

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها