گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

اوحدی:مرا مجال نباشد که: یار او باشم مگر همین که: به دل دوستار او باشم

❈۱❈
مرا مجال نباشد که: یار او باشم مگر همین که: به دل دوستار او باشم
اگر بهر دو جهانش بها کنم یک موی هنوز در دو جهان شرمسار او باشم
❈۲❈
مرا به زهد و نماز و ورع چه میخوانی؟ بهل، که عاشق مسکین زار او باشم
چو خاک بر درش افتاده‌ام بدان امید که: او گذر کند و در گذار او باشم
❈۳❈
گمان مبر که: کنم رغبت بهشت مگر به شرط آنکه هم اندر جوار او باشم
ز خون دیده کنارم پرست هر دم و نیست امید آنکه دمی در کنار او باشم
❈۴❈
دیار خویش رها کرده‌ام بدان سودا که چون اجل برسد در دیار او باشم
کفن سیاه کنم روز مرگ، تا باری پس از وفات همان سوکوار او باشم
❈۵❈
کجا به اوحدی امید در توانم بست؟ من شکسته که امیدوار او باشم

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۵۳۵

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها