گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

اوحدی:آن دوست که می‌بینم، آن دوست که می‌دانم تا آنکه رخش دیدم، او من شد و من آنم

❈۱❈
آن دوست که می‌بینم، آن دوست که می‌دانم تا آنکه رخش دیدم، او من شد و من آنم
در آینه جز رویی ننمود مرا، زین رو ای کاج! بدانم تا: بر روی که حیرانم؟
❈۲❈
هر چند که میران را از مورچه عار اید او گوید و من گویم، چون مور سلیمانم
چون شست به یکی رنگی نقش سبک و سنگی حکمی و من حکمی او، میراند و میرانم
❈۳❈
جانانم اگر خواهد هرگز بنمیرم من نه زنده بن جانان، نه زنده باین جانم
دوری اگر او جوید شاید که توان کردن گر من کنم این دوری دورست که نتوانم
❈۴❈
گفتا: بتو میمانم، در خود چو نظر کردم جز دوست نمیماند، گویی: به که میمانم؟
این زهره کرا باشد؟ جز من، که بگستاخی برخواند و ننیوشم، بفروشد و نستانم
❈۵❈
تا از دگری گویم، درویشم و او سلطان چون بر در او پویم، درویشم و سلطانم
گر زانکه کسی دیگر زین قصه به مستوری خاموش تواند شد، من مستم و نتوانم
❈۶❈
ای اوحدی، او را گر یابی، طلب آن کن کو را بنداند کس، زین گونه که من دانم
آن صید که میجستم، هر چند به دام آمد دیگر بدواند پر در کوه و بیابانم

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۵۴۶

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها