اوحدی:تختگاه حسن را قد تو شاهست، ای صنم آسمان لطف را روی تو ماهست، ای صنم
❈۱❈
تختگاه حسن را قد تو شاهست، ای صنم
آسمان لطف را روی تو ماهست، ای صنم
زان رخ آیینهفام اندر دل ریش منست
زخمها، لیکن کرا یارای آهست؟ ای صنم
❈۲❈
دل ز روی راستی مهر تو دعوی میکند
رنگ روی من بدین دعوی گواهست، ای صنم
بیشب زلف درازت بر من آشفته دل
لحظه روز و روزو هفته، هفته ماهست، ای صنم
❈۳❈
گر ترا من دوست میدارم بدین جرمم مکش
هر که جان را دوست دارد بیگناهست، ای صنم
بنده فرمانند گرد بارگاهت خسروان
اوحدی نیزت گدای بارگاهست، ای صنم
❈۴❈
گر منت امیدوارم نیست نقصانی درین
سال و ماه امید درویشان به شاهست، ای صنم
کامنت ها