گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

اوحدی:فراق روی تو می‌سوزدم جگر، چه کنم؟ ز کوی عافیت افتاده‌ام بدر، چه کنم؟

❈۱❈
فراق روی تو می‌سوزدم جگر، چه کنم؟ ز کوی عافیت افتاده‌ام بدر، چه کنم؟
به دل کنند صبوری چو کار سخت شود دلم نماند، ز هجر تو صبر بر چه کنم؟
❈۲❈
مرا سریست به دست از جهان و آنرا نیز برای پای تو دارم، وگرنه سر چه کنم؟
دلی که بود، به زلف تو داده‌ام، دیرست کنون ز هجر تو جان می‌کنم، دگر چه کنم؟
❈۳❈
ز چشم خلق، گرفتم، بپوشم آتش دل مرا بگوی که: با آب چشم تر چه کنم؟
چو گویمت که: غم اوحدی بخور، گویی: منال گو: ز غم ما و غم مخور، چه کنم؟

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۵۶۳

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها