گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

اوحدی:تیر تدبیر تو در کیش ندارم، چه کنم؟ سپر جور تو با خویش ندارم، چه کنم؟

❈۱❈
تیر تدبیر تو در کیش ندارم، چه کنم؟ سپر جور تو با خویش ندارم، چه کنم؟
خلق گویند که: ترکش کن و عهدش بشکن ای عزیزان، چو من این کیش ندارم چه کنم؟
❈۲❈
بزنی ناوک و دل شکر نگوید چه کند؟ بزنی خنجر و سر پیش ندارم چه کنم؟
طبعم اندیشهٔ سودای تو کردست و خطاست چارهٔ طبع بداندیش ندارم چه کنم؟
❈۳❈
طاقت ناوک چشم تو مرا نیست ولیک چون زدی درد جگر ریش ندارم چه کنم؟
جان فدا کردم و گفتی که: نه اندر خور ماست در جهان چون من ازین بیش ندارم چه کنم؟
❈۴❈
هر کرا دولت وصل تو بود محتشمست این سعادت من درویش ندارم چه کنم؟
دی غمت گفت که: بیگانه مشو با خویشان من بیگانه سر خویش ندارم چه کنم؟
❈۵❈
گشت قربان غمت اوحدی و می‌گوید: تیر تدبیر تو در کیش ندارم چه کنم؟

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۵۶۴

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها