اوحدی:تا بر آن عارض زیبا نظر انداختهایم خانهٔ عقل به یک بار برانداختهایم
❈۱❈
تا بر آن عارض زیبا نظر انداختهایم
خانهٔ عقل به یک بار برانداختهایم
بر دل ما دگر آن یار کمان ابرو تیر
گو: مینداز، که ما خود سپر انداختهایم
❈۲❈
هیچ شک نیست که: روزی اثری خواهد کرد
تیر آهی که به وقت سحر انداختهایم
ای که قصد سر ما داری، اگر لایق تست
بپذیرش، که به پای تو در انداختهایم
❈۳❈
به جفا از در خود دور مگردان ما را
تا بجوییم دلی را که در انداختهایم
قدر خاک درت اینها چه شناسند؟ که آن
توتیاییست که ما در بصر انداختهایم
❈۴❈
اوحدی راز خود از خلق نمیپوشاند
گو: ببینید که: ما پرده در انداختهایم
کامنت ها