اوحدی:ما تا جمال آن رخ گلرنگ دیدهایم همچون دهان او دل خود تنگ دیدهایم
❈۱❈
ما تا جمال آن رخ گلرنگ دیدهایم
همچون دهان او دل خود تنگ دیدهایم
بیرون شد اختیار دل و دین ز چنگ ما
تا ساغر شراب و دف و چنگ دیدهایم
❈۲❈
آن دل، که دلبران جهانش نیافتند
زان زلفهای تافته آونگ دیدهایم
چنگ حسود ما چه گریبان که پاره کرد
زین دامن مراد که در چنگ دیدهایم
❈۳❈
فرسنگ را شمار جدا کن ز راه ما
زیرا که راه او نه به فرسنگ دیدهایم
راهی که نیست بر در او، سهو یافته
پایی که نیست بر پی او، لنگ دیدهایم
❈۴❈
از قول اوحدی منگر، کین ترانها
یکسر درین نوای خوش آهنگ دیدهایم
کامنت ها