اوحدی:ای ترک، دل ما را خوشدار به جان تو مگذار تن مارا لاغر چو میان تو
❈۱❈
ای ترک، دل ما را خوشدار به جان تو
مگذار تن مارا لاغر چو میان تو
چون سرو روان داری قدی به خرامیدن
و آن روی چو گل خندان بر سرو روان تو
❈۲❈
ابرو چون کمان سازی، تا تیر غم اندازی
گر زخم خورم، باری، از تیر و کمان تو
هر چند فراخ آمد صحرای جهان بر من
هر لحظه به تنگ آیم زان تنگ دهان تو
❈۳❈
دل خواستهای از من، نتوان به تو دل دادن
زیرا که: چو بگریزی کس نیست ضمان تو
مانند رکابت رو بر پای تو میمالم
باشد که به دست افتد یک روز عنان تو
❈۴❈
لاف از سخن شیرین دیگر نزنم پیشت
کین لفظ نمیزیبد الا ز زبان تو
آشفته شوم هر دم بر صورت زیبایی
باشد که نشان یابم روزی ز نشان تو
❈۵❈
اکنون که به شیدایی چون اوحدی از غفلت
در دام تو افتادم، جان من و جان تو
کامنت ها