اوحدی:ماییم و خراباتی پر بادهٔ جوشیده جز رند خراباتی آن باده ننوشیده
❈۱❈
ماییم و خراباتی پر بادهٔ جوشیده
جز رند خراباتی آن باده ننوشیده
رندان سر افرازش دستار گرو کرده
خوبان طرب سازش رخسار نپوشیده
❈۲❈
رندان وی از سستی بر چرخ سبق برده
خوبان وی از مستی در عربده کوشیده
بیفتنه مقیمانش فعلی نپسندیده
بیباده حریفانش قولی ننوشیده
❈۳❈
زان باده چو تر گردی، از صومعه برگردی
وانگاه به سر گردی، ای زاهد خوشیده
هر دل که توانسته این حال طلب کرده
چون حال بدانسته دیگر نخروشیده
❈۴❈
تا اوحدی افتاده اندر پی این باده
پستان سعادت را بگرفته و دوشیده
کامنت ها