گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

اوحدی:پدید نیست اسیران عشق را خانه کجاست بند؟ که صحرا گرفت دیوانه

❈۱❈
پدید نیست اسیران عشق را خانه کجاست بند؟ که صحرا گرفت دیوانه
چنان ز فرقت آن آشنا بنالیدم که خسته شد جگر آشنا و بیگانه
❈۲❈
نخست گفتمت: ای دل، به دام آن سر زلف مرو دلیر، که بیرون نمی‌بری دانه
چه سنگ غصه که بر سر زنم حسودان را! گرم رسد به دو زلف تو دست چون شانه
❈۳❈
به نقدم از همه آسایشی برآوردی پدید نیست که کامم برآوری، یا نه ؟
گرت شبی به سر کوی ما گذار افتد مکوب در، که کسی نیست اندرین خانه
❈۴❈
نه من اسیر تو گشتم، که هر کرا بینی چو اوحدی هوسی می‌پزد جداگانه

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۷۲۸

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها