اوحدی:ای شهر شگرفان را غیر از تو امیری نه بییاد تو در عالم ذهنی و ضمیری نه
❈۱❈
ای شهر شگرفان را غیر از تو امیری نه
بییاد تو در عالم ذهنی و ضمیری نه
شهری به مراد تو گردیده مرید، آنگه
این جمله مریدان را جز عشق تو پیری نه
❈۲❈
من نامه نبشتن را دربسته میان، لیکن
خود لایق این معنی در شهر دبیری نه
خلقی به خیال تو، مشتاق جمال تو
وز صورت حال تو داننده خبیری نه
❈۳❈
جز روی تو در عالم من خوب نمیدانم
ای از همه خوبانت مثلی و نظیری نه
تا غمزهٔ شوخت را دیدم، ز دلم دایم
خون میچکد و در وی پیکانی و تیری نه
❈۴❈
گشت اوحدی از مهرت خشنود به درویشی
وانگاه به غیر از تو رویش به امیری نه
کامنت ها