اوحدی:باز به تنها چنین عزم کجا کردهای؟ وعدهٔ وصل که بود اینکه وفا کردهای؟
❈۱❈
باز به تنها چنین عزم کجا کردهای؟
وعدهٔ وصل که بود اینکه وفا کردهای؟
سخت به جوش اندری، تا چه هوس میپزی؟
بس به هوس میروی، تا چه هوا کردهای؟
❈۲❈
رفتی و ما همچنین بر سر یاری و مهر
گر چه تو یاری دگر بر سر ما کردهای
میل به ما میکنی، تا بخوری خون ما
خوردن خون سهل اگر میل بما کردهای
❈۳❈
صید که از دام تو گشت رها، دیگرش
زود بگیری ولی خود چه رها کردهای؟
چشم تو تیری فگند، گفت: خطا شد دریغ!
تیر تو در دل نشست، گو که: خطا کردهای
❈۴❈
کی سخنی گفتهای با دلم از زیر لب؟
یا به مثل پرسشی از سر پا کردهای؟
کرده زبان بارها با من مسکین گرو
پس دگری را ز لب کامروا کردهای
❈۵❈
چون همه را دادهای خلعت وصل، ای پسر
پیرهن اوحدی از چه قبا کردهای؟
کامنت ها