اوحدی:بی تو نکردیم به جایی نشست با تو نشستیم به هر جا که هست
❈۱❈
بی تو نکردیم به جایی نشست
با تو نشستیم به هر جا که هست
صورت خوب از چه به گیتی بسیست
چشم مرا مثل تو صورت نبست
❈۲❈
لاف نخستین «بلی» میزنم
روز نخستین که تو گویی:«الست»
زلف سیه را به ازان میشکن
ورنه بسی دل که بخواهد شکست
❈۳❈
موی برست از کف امید ما
وز کف موی تو نخواهیم رست
هر که کند گوش به گفتار تو
بس که به گفتار بخواهد نشست
❈۴❈
ای که ز من صبر طلب میکنی
خود چو منی را چه بر آید ز دست؟
پند، که بیبادهٔ صافی دهی
کی شنود عاشق دردی پرست؟
❈۵❈
اوحدی از عشق تو دیوانه شد
گر دگری میشود از عشق مست
کامنت ها