اوحدی:این همه پروانهها، سوخته از چپ و راست شمع شب ما بود، راه شبستان کجاست؟
❈۱❈
این همه پروانهها، سوخته از چپ و راست
شمع شب ما بود، راه شبستان کجاست؟
شحنه اگر دوست بود، این همه بیداد چیست؟
وین همه آشوب چه؟ گر ملک از شهر ماست
❈۲❈
چون نپسندد جفا نرگس سرمست یار؟
کز قبل او ستم وز طرف ما رضاست
دلبر اگر میکند گوش به فریاد ما
زین ستم و داوری داد نخواهیم خواست
❈۳❈
مطرب مجلس بگفت از لب او نکتهای
هوش حریفان ببرد، شور ز مستان بخاست
جمله به یاد رخش خرقه در انداختند
گرچه ازآن خرقهها پیرهن ما قباست
❈۴❈
در شب دیجور غم پرتو شمعی چنین
چون همه عالم گرفت؟ گرنه ز نور خداست
گفت: به خاک درم چون گذری سر بنه
من نتوانم نهاد سر، مگر آنجا که پاست
❈۵❈
گر قدمی مینهد بر سر بیمار عشق
آن کرم و لطف را عذر چه دانیم خواست؟
جنس من و نقد من در سر او رفت، لیک
جنس ارادت فزود، نقد محبت بکاست
❈۶❈
اوحدی، ار زانکه دوش از تو دلی بردهاند
در پی او غم مخور، کان که ببرد آشناست
کامنت ها