گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

اوحدی:ز راه دوستی گفتم: دلم را چاره بر باشی چه دانستم که در کارم ز صد دشمن بتر باشی؟

❈۱❈
ز راه دوستی گفتم: دلم را چاره بر باشی چه دانستم که در کارم ز صد دشمن بتر باشی؟
دل سخت تو کی بخشد بر آب چشم بیدارم؟ چو آنساعت که من گریم تو در خواب سحر باشی
❈۲❈
گرم روزی دهی کشتن به زاری، بنده فرمانم به شرط آنکه آنروزم تو نیز اندر نظر باشی
نجویی هرگزم، وآنگه که جویی پیش در باشم ولی روزیکه من جویم ترا، جای دگر باشی
❈۳❈
چه دانستم که از حالم نخواهی با خبر بودن؟ من این خواری بدان دیدم که میگفتم: مگر باشی
ترا از حال محنت‌های من وقتی خبر باشد که عمری بیدل و صبر و قرار و خواب و خور باشی
❈۴❈
فدای خاک پایت گر کنم صد سر به یک ساعت نبندد صورت آنم که با من سر بسر باشی
ترا اندر شبستانش نباشد، اوحدی، باری مگر بر آستان او نشینی، خاک در باشی

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۸۰۵

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها