گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

اوحدی:حال دل پیش تو گفتم، که تو یارم باشی نه بدان تا تو به آشفتن کارم باشی

❈۱❈
حال دل پیش تو گفتم، که تو یارم باشی نه بدان تا تو به آشفتن کارم باشی
من که سوزنده چو شمعم خود ازین غصه تو نیز چه ضرورت که فروزندهٔ نارم باشی؟
❈۲❈
زین پس آن چشم ندارم که مرا خواب آید مگر آن شب که در آغوش و کنارم باشی
همچو بلبل همه از دست تو فریاد کنم تا تو، ای دستهٔ گل، باغ و بهارم باشی
❈۳❈
با که آرام کنم؟ یا چه قرارم باشد؟ که تو سرمایهٔ آرام و قرارم باشی
نکنم یاد بهشت و غم دوزخ نخورم گر تو فردا حکم روزشمارم باشی
❈۴❈
مگر آن روز به نخجیر سگانت نگرم کان سرپنجه ندارم که شکارم باشی
اوحدی، از گل روی تو مراد من چیست؟ گفت: شرطست که هم صحبت خارم باشی
❈۵❈
با چنان گل چه غم از خار؟ که بر هم نزنم دیده از تیر و تبر، گر تو حصارم باشی

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۸۰۷

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها