اوحدی:جانا؛ غم ما نداشتن تا کی؟ ما را به جفا گذاشتن تا کی؟
❈۱❈
جانا؛ غم ما نداشتن تا کی؟
ما را به جفا گذاشتن تا کی؟
شاخ طرب از زمین جانها تو
برکندن و غصه کاشتن تا کی؟
❈۲❈
در حسرت خویش گونهای ما
زینگونه به خون نگاشتن تا کی؟
از لطف بما نگاه کن روزی
راز تو نگاهداشتن تا کی؟
❈۳❈
بر یک دل مستمند سر گردان
صد درد و بلا گماشتن تا کی؟
در پای ستم چو خاک ره ما را
افگندن و برنداشتن تا کی؟
❈۴❈
بر اوحدی شکسته، چون گردون
گردن ز جفا فراشتن تا کی؟
کامنت ها