اوحدی:کار ما امروز زان رخ با نواست شکر ایزد کان مخالف گشت راست
❈۱❈
کار ما امروز زان رخ با نواست
شکر ایزد کان مخالف گشت راست
گر چه یک چند از وفاداری بجست
هم چنان وقت وفا داری بجاست
❈۲❈
عارض او در خم زلف چو مار
آرزویی در دهان اژدهاست
عیب نتوان کرد اگر روزی دو، دوست
روی میپیچد، که دشمن در قفاست
❈۳❈
نام او بیگانه قاصد کردهام
ورنه میدانم که با جان آشناست
یک دم از دستش نمیدانیم داد
گر چه دستش دایم اندر خون ماست
❈۴❈
آنکه او را دور کرد از من چه کرد؟
چون ز مهر او سر مویی نکاست
عشقبازی را خطا نتوان شمرد
عاشقان را کام دل جستن خطاست
❈۵❈
رغبت بوس و تمنای کنار
شهرتست، این عشق ورزیدن جداست
اوحدی، گر کشته گردی در غمش
سهل باشد، چون غم او خون بهاست
❈۶❈
عشق خوبان بیبلا هرگز که دید؟
خوب نیز از حق خویش اندر بلاست
کامنت ها