اوحدی:باز مخمورم، کجا شد ساقی؟ آن ساغر کجاست؟ تشنگان عشق را آن آب چون آذر کجاست؟
❈۱❈
باز مخمورم، کجا شد ساقی؟ آن ساغر کجاست؟
تشنگان عشق را آن آب چون آذر کجاست؟
همچو چشم خویش ساقی مست میدارد مرا
ما کجاییم، ای مسلمانان، و آن کافر کجاست؟
❈۲❈
آن چنان خواهم درین مجلس ز مستی خویش را
کز خرابی باز نشناسم که: راه در کجاست؟
خلق میگویند: زهد و عشق با هم راست نیست
ما به ترک زهد گفتیم، این حکایت بر کجاست؟
ای که گفتی: از سر و سامان بیندیش و منوش
باده، بادست این سخن، سامان چه باشد؟ سر کجاست؟
باده، بادست این سخن، سامان چه باشد؟ سر کجاست؟
❈۳❈
محتسب بر گاو مستان را فضیحت میکند
ما به مستی خود فضیحت گشتهایم، آن خر کجاست؟
این مسلم، اوحدی، گر باده گفتی: شد حرام
این که روی خوب دیدن شد حرام اندر کجاست؟
کامنت ها