گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

اوحدی:زمستان ز مستان نبیند زبونی و گر خود بلا بارد از ابر خونی

❈۱❈
زمستان ز مستان نبیند زبونی و گر خود بلا بارد از ابر خونی
زمستان بهاریست آنجاکه باشد شراب ارغوانی، سماع ارغنونی
❈۲❈
ز شر زمستان شرابت رهاند و گر خود به فضل و هنر ذوفنونی
چو بادی برآید دمی باده درکش ز آتش چه کم؟ باده آر از کنونی
❈۳❈
از آن حلقه شد پشتت از باد سرما که از حلقهٔ می‌پرستان برونی
گر آزاد مردی تو و دین رندان به دونان رها کن خسیسی و دونی
❈۴❈
تو ای زاهد خشک، هم ساغر نو فرو کش به شادی که در هان و هونی
نگه کن که چونست احوال و آنگه بخور باده‌ای چند و بنگر که چونی؟
❈۵❈
دل آهنین را دوایی ده از می که مانند سیمابی از بی‌سکونی
به یک حال بر بیستان خویشتن را گر از باستانی ور از بیستونی
❈۶❈
ز سر دل اوحدی دور باشی چو ذوقی نباشد ترا اندرونی

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۸۵۲

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها