اوحدی:ای از گل سوری دهنت غنچه نمایی وی بر سمن از سنبل تر غالیه سایی
❈۱❈
ای از گل سوری دهنت غنچه نمایی
وی بر سمن از سنبل تر غالیه سایی
میدان که: سر ما و نشان قدم تست
در کوی تو هر جا که سری بینی و پایی
❈۲❈
دوش این دل من خانهٔ عشق تو همی کند
و امروز دگر باره بنا کرد سرایی
بیواسطه روزی هوس دیدن ما کن
کندر دل ما جز هوست نیست هوایی
❈۳❈
یک روز به زلف تو در آویزم و رفتم
شک نیست که باشد سر این رشته به جایی
دی منکر ما را هوس پرده دری بود
پنداشت که بتوان زدن این پرده به تایی
❈۴❈
آن کس که درین واقعه عذرم نپذیرد
بر سینه نخوردست مگر تیر بلایی
من گردن تسلیم به شمشیر سپردم
از دوست کجا روی بپیچم به قفایی؟
❈۵❈
زان تخم وفا بهره چه معنی که ندیدیم
نیکی و بدی را چو پدیدست جزایی
برگشتنت، ای اوحدی، از یار خطا بود
دل بر نتوان داشت ز ترکی به خطایی
کامنت ها