اوحدی:ای نافهٔ چینی ز سر زلف تو بویی ماه از هوست هر سرمه چون سر مویی
❈۱❈
ای نافهٔ چینی ز سر زلف تو بویی
ماه از هوست هر سرمه چون سر مویی
شوق تو ز بس جامه که بر ما بدرانید
نی کهنه رها کرد که پوشیم و نه نویی
❈۲❈
از بادهٔ وصل تو روا نیست که دارد
هر کس قدحی در کف و ما کشتهٔ بویی
من شیشهٔ خود بر سر کوی تو شکستم
کز سنگ تو بیرون نتوان برد سبویی
❈۳❈
مجموع تو در خانه و مرد و زن شهری
هر یک ز فراق تو پراگنده به سویی
یک روز برون آی، که هستند بسی خلق
در حسرت دیدار تو بر هر سر کویی
❈۴❈
چون اوحدی از هر دو جهان روی بتابیم
آن روز که روی تو ببینم و چه رویی؟
کامنت ها