گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

اوحدی:حبذا! مفلسان آواره جامه و جان پاره در پاره

❈۱❈
حبذا! مفلسان آواره جامه و جان پاره در پاره
غم بیشی ز دل به در کرده به کمی سوی خود نظر کرده
❈۲❈
به دلی زنده و تنی مرده رخت در کوچهٔ ابد برده
با چنان دیدهٔ تر و لب خشک نفسی خوش زدن چو نافهٔ مشک
❈۳❈
دلشان هم شکسته، هم خندان وز زبان لب گرفته در دندان
آنکه پنهان کند حکایت دوست لب او وانگهی شکایت دوست؟
❈۴❈
راز او را ز خود چه میپوشند؟ چون به مشهور کردنش کوشند
در دل آتش نهاده چون لاله غنچه‌وش لب به بسته از ناله
❈۵❈
دل پر از درد و روی در وادی بسته بر دوش زاد بی‌زادی
زهر نوشان بی‌ترش رویی تلخ عیشان بی‌تبه گویی
❈۶❈
گر بلایی رسد ز عالم خشم بر بلای دگر نهند دو چشم
دل خوشند ار چه در گذار استند تا مبادا که در دیار استند
❈۷❈
نفس چون شد مفارق از پیوند بر تن او چه راحت و چه گزند؟
در خرابی چو گنج پوشیده جام صد درد و رنج نوشیده
❈۸❈
پیش زهرهٔ خروش کراست؟ یاره این فغان و جوش کراست؟
همه گردن نهاده‌اند به حکم لب ز گفتار بسته، صم بکم
❈۹❈
هر که آهنگ این بیان کرده هیبتش قفل بر زبان کرده
عارفان را بداغ کل لسان کرده مشغول ازین فسون و فسان
❈۱۰❈
حکمتش راه طعنهٔ چه و چون بسته بر فهم کند و دانش دون
لب خاصان به مهر خاموشی تو به گفتار هرزه میکوشی
❈۱۱❈
گر چه باشد در آن حضورت بار هم طریق ادب نگه میدار
سخن اینجا به راز شاید گفت کان ببینی که باز شاید گفت

فایل صوتی جام جم بخش ۱۰۰ - در ستایش اهل رضا و خرسندی

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها