اوحدی:پدری داری اندرین بالا گشته در اصل و در گهر والا
❈۱❈
پدری داری اندرین بالا
گشته در اصل و در گهر والا
گر ازین قبه ره به دریابی
خویش را پیش آن پدر یابی
❈۲❈
پدرت را برادران هستند
همه را جفت و مادران هستند
سر به سر نور و جمله روحانی
فارغ از ننگ عالم فانی
❈۳❈
طلب آن تبارو خویشی کن
روی در روی فضل و پیشی کن
تو درین چارمیخ طبع و هوا
نام ایشان مبر، که نیست روا
❈۴❈
نکنی امتزاج با انجم
تا نگیری طبیعت پنجم
خر عیسیست این تن مردار
سوزن او تعلق و پندار
❈۵❈
چه شوی بستهٔ خر و سوزن؟
زین دو بیگانه خیمه یکسوزن
تا نفس هست و نفس، کاری کن
گرد خویش از عمل حصاری کن
❈۶❈
مادرانند این مراکب دون
پدرانت، کواکب گردون
برفلک داری، ای پسر، آیا
پسرا، میل کن سوی بابا
❈۷❈
مادران را به دختران بگذار
صحبت این بد اختران بگذار
تو چو عیسی از آن پدر زادی
نه تو زین مادران غرزادی
❈۸❈
کرد ایزد ز بهر یاری تو
حس ده گانه را حواری تو
کاهلی را به خویش راه مده
دل به این آب و این گیاه مده
❈۹❈
با خدای خود ار بدانی شد
آشنا آن زمان توانی شد
جهد آن کن که پاک شوی
حیف باشد که خاک خاک شوی
کامنت ها