اوحدی:در قیامت کجا رود با نفس؟ علم هر بوالفضول و هر با خفس
❈۱❈
در قیامت کجا رود با نفس؟
علم هر بوالفضول و هر با خفس
علم نفسست و عقل و علماله
کز جهان با تو میشود همراه
❈۲❈
وین سه علم ار کنی به عقل نظر
از کلام و حدیث نیست به در
علم کان جز حدیث و قرآنست
سر بسر ساز و آلت نانست
❈۳❈
جان ازین علم نقش گیرد و بس
چه کند علم ترهات و هوس؟
حاصل این سه علم ارچه بسیست
زود دریابد، ار به خانه کسیست
❈۴❈
جان بسیطست و این سه علم بسیط
تو فرو رفته در وجیز و وسیط
زینت عقل چیست؟ دانش و داد
شرف نفس؟ خلق خوب نهاد
❈۵❈
زین سه هم با تو نقل باید کرد
نفس را نیز عقل باید کرد
و آن دو را در میان چو واسطه نیست
به حقیقت دو نیستند، یکیست
❈۶❈
گر نداری سر صداع و نبرد
گرد این ثالث ثلاثه مگرد
نفس و عقلند کدخدای فلک
زین دو شاید شد آشنای فلک
❈۷❈
این دو فرمانده، ار ندانندت
به فلک بر شوی، برانندت
زین سه علم آنکه هست بیگانه
ندهندش بر آسمان خانه
❈۸❈
اگر این جا شناختی رستی
ورنه، جان میکن اندرین پستی
پی این زاد رو، که زاد اینست
روح را توشهٔ معاد اینست
❈۹❈
هر که او آشنا نشد با نجم
همچو شیطان کند شهابش رجم
دیو چون استراق سمع کند
آتشش احتراق جمع کند
❈۱۰❈
تا چو آن آتش اندرو افتد
سر معلقزنان فرو افتد
رفتن دیو تا هوا باشد
جای او برفلک کجا باشد؟
❈۱۱❈
فلکی چون نبود همراهش
برنیامد کلاه ازین چاهش
تو به بادی چو یخ فروبندی
به تفی آخ واخ فرو بندی
❈۱۲❈
چون توانی گذشت ازین دو نهنک؟
مگر آنشب که خورده باشی بنک
اعتدال ار ز زر بیاموزی
در اثیر اوفتی، برافروزی
❈۱۳❈
قلب را سوختن یقین باشد
وین اثیر از برای این باشد
نقد آنکس که خالص آمد تفت
از خلاص اثیر بیرون رفت
❈۱۴❈
راه گردون پر آتش اندازیست
پس تو پنداشتی که بربازیست؟
گرنه پیش این زبانهها بودی
آسمان آشیانهها بودی
❈۱۵❈
چون سمندر نگشته آتشخوار
چون روی بر سپهر آتش بار؟
ای چو روباه، نزد شیر مرو
پیش او باش حق دلیر مرو
❈۱۶❈
گذرت بر اثیر خواهد بود
راه بر زمهریر خواهد بود
سرد و گرم این دم ار نورزی تو
زین بسوزی وزان بلرزی تو
❈۱۷❈
طاقت هیچ سرد و گرمت نیست
به فلک میروی و شرمت نیست
تا تنت همچو جان نگردد پاک
نتوانی گذشت بر افلاک
❈۱۸❈
چون شود جمع نور با سایه
چه سپهر و چه نردبان پایه؟
آنکه از آب و خاک مایه نداشت
برفلک شد، که هیچ سایه نداشت
❈۱۹❈
سایه زایل شود چو نور آمد
غیب بگریخت چون حضور آمد
هر کرا عقل و روح دایه بود
تن او را کدام سایه بود؟
❈۲۰❈
نور بر سایه چون زیادت شد
غیب در کسوت شهادت شد
کامنت ها