اوحدی:نوبهارست و روز عیش امروز بهل این اضطراب و طیش امروز
❈۱❈
نوبهارست و روز عیش امروز
بهل این اضطراب و طیش امروز
وقت یاریست، دوستان دستی
جای رحمست بر چنان مستی
❈۲❈
گر چه جای غمست، غم نخوریم
دست بر هم زنیم و در گذریم
پیش دستان، که پیش ازین بودند
یکدم از درد سر نیسودند
❈۳❈
بتو هشتند منزلی آباد
تا ازیشان کنی به نیکی یاد
زانچه هست ار بهش ندانی کرد
جهد کن تا بهش توانی خورد
❈۴❈
سیرت آن گذشتگان بشنو
چون شنیدی بنه اساسی نو
خوش زمینیست، در عمارت کوش
حاصل رنج خود بپاش و بپوش
❈۵❈
این عمارت به عدل شاید کرد
بیشتر رخ به عدل باید کرد
هر کسی را به قدر ملکی هست
که بدان ملک حکم دارد و دست
❈۶❈
شاه در کشور و ملک در شهر
هر یکی دارد از حکومت بهر
گر نه از معدلت خطاب کنند
دان که آن ملک را خراب کنند
❈۷❈
پادشاهی تو هم به مسکن خویش
بلکه در هستی خود و تن خویش
اندرین ملک پادشاهی خود
ثبت کن نام بیگناهی خود
❈۸❈
بیحسابی مکن، بهانه مجوی
که حسابت کنند موی به موی
آنکه عدلش نمیرود در خواب
ملک او را مکن به ظلم خراب
❈۹❈
که درین خانه بیوقار شوی
اندر آن خانه شرمسار شوی
این سخن راز اوحدی بر رس
که به جز اوحدی نداند کس
کامنت ها