اوحدی:شاعری چیست؟ بر در دونان خانهٔ کرد و حکمت یونان
❈۱❈
شاعری چیست؟ بر در دونان
خانهٔ کرد و حکمت یونان
به ثناشان دریغ باشد رنج
طبع را دادن عذاب و شکنج
❈۲❈
خفته ممدوح مست با خاتون
تو به مدحش ز دیده ریزان خون
شب کنی روز و روز در کارش
در نویسی به درج طومارش
❈۳❈
راویی چست را کنی همدست
سرش از جام وعده سازی مست
تا روی پیش او سلام کنی
شعر خوانی، سخن تمام کنی
❈۴❈
او خطابت کند که: خوش گفتی
در معنی به مدح ما سفتی
نقد را باز گرد و کاری کن
بار دیگر بما گذاری کن
❈۵❈
زو چو آن بشنوی برون ایی
خود ندانی ز غم که چون آیی؟
باز شعریش بر ترنگانی
به تقاضا قلم بلنگانی
❈۶❈
چون بیایی به وعده باز برش
بسته یابی بسان سنگ درش
دل دربان بلا به نرم کنی
بر خود او را به آقچه گرم کنی
❈۷❈
تا ترا پیش او چو راه کند
او به دربان ترش نگاه کند
کای: خر قلتبان، قرار این بود؟
آنچه گفتم هزار بار این بود؟
❈۸❈
بار دادی، چه روز این بارست؟
من بکارم، چه وقت این کارست؟
پس نپرسیده: کای پدر چونی؟
چیست حالت؟ ز درد سر چونی؟
❈۹❈
بنویسد برات بر جایی
کز سه خروار ادا کند تایی
خود ز این خواجگان مدخل کیست؟
که فزون باشدش عطا از بیست
❈۱۰❈
بیست را چون غریم ده ببرد
پنج راوی ز نیمه ره ببرد
تو بمانی و برده ماهی رنج
بیستت ده شده، دهت شده پنج
❈۱۱❈
سر بواب را بنتوان بست
ز جراحت چو میر گردد مست
مده، ای فاضل، آب رخ بر باد
که خدا این جهان بر آب نهاد
❈۱۲❈
ز آسمان رسته شد سخن را بیخ
به زمینش فرو مبر، چون میخ
به خرمند خرده دانش ده
ز دل آمد برون، به جانش ده
❈۱۳❈
زین نهاد انوری چه کرد قیاس؟
رتبت شاعران پس از کناس
سرورانی که پیش ازین ایام
سعی کردند در بلندی نام
❈۱۴❈
گر چه در فضل بودشان پیشی
شعرا را به همت از بیشی
گنجها در کنار میکردند
تا ستایش گزان میکردند
❈۱۵❈
منکه خلوت نشین این گنجم
در جهانی چنین کجا گنجم؟
تا بکی زین گروه ننگ خورم؟
نان اینان بهل، که سنگ خورم
❈۱۶❈
چون ز حرصم حکایتی بنماند
ز سپهرم شکایتی بنماند
در رخ او چو پسته خندانم
گر چه از پست میدهد نانم
❈۱۷❈
زین میان کاش دوستی بودی!
که برو نیمه پوستی بودی
در جهان دوستی به دست نشد
که ازو در دلم شکست نشد
کامنت ها