اوحدی:راستی کن، که راستان رستند در جهان راستان قوی دستند
❈۱❈
راستی کن، که راستان رستند
در جهان راستان قوی دستند
راستگاران بلندنام شوند
کج‌روان نیم پخته خام شوند
❈۲❈
یوسف از راستی رسید به تخت
راستی کن، که راست گردد بخت
گر بدی دامنش گرفت چه باک؟
چکند دست بد به دامن پاک؟
❈۳❈
راست گوینده راست بیند خواب
خواب یوسف که کج نشد، دریاب
چون درو بود راست کرداری
خواب او گشت قفل بیداری
❈۴❈
چون به نیکی درید پیرهنی
شد مسخر چو مصرش انجمنی
پیرهن کین بود مقاماتش
دیده روشن کند کراماتش
❈۵❈
گو بدر بر تن نکو رفتار
پوستین گرگ و پیرهن کفتار
دامنی را که در کشی ز هوا
این اثرها کند، رواست، روا
❈۶❈
به گزاف آنچنان عزیز نشد
که گرفتار خفت و خیز نشد
چون خیانت نکرد با دل جفت
راست آمد هر آن حدیث که گفت
❈۷❈
پاک دل را زیان به تن نرسد
ور رسد جز به پیرهن نرسد
از دو چاه و دو گرگ دیده شکنج
چه عجب گر رسد به جاه و به گنج؟
❈۸❈
گرگ اول چو بیگناه آمد
نام او در کتاب شاه آمد
گرگ آخر چو در فضیحت ماند
ایزد او را به نام خویش بخواند
❈۹❈
گر غلامی عزیز گردد و شاه
نه عجب، چون بری بود ز گناه
ور شود شاه خواجهٔ جانی
عجب اینست و نیست ارزانی
❈۱۰❈
قول و فعل تو تا نگردد راست
هر چه خواهی نمود جمله هباست
کور و کر گرنه‌ای ز چاه مترس
راست باش و زمیر و شاه مترس
❈۱۱❈
استوار و شجاع باش و دلیر
در نفاذ امور شرع چو شیر
بندهٔ شرع باش و راتب او
مگذر از شرع و از مراتب او
❈۱۲❈
عقل را شرع در کنشت کند
جبن را شرع خوب و زشت کند
صدق چون راست شد روانت را
بی‌رعونت کند گمانت را
❈۱۳❈
آخرین یار اولیا صدقست
اولین کار انبیا صدقست
هر که زین صدق دم تواند زد
در ولایت قدم تواند زد
❈۱۴❈
تا نگردد درون و بیرون راست
بوی صدق از تو برنخواهد خاست
صدقت از نار خود سقیم کند
صبر در صدق مستقیم کند
❈۱۵❈
صادقان را رجال گفت خدای
خنک آنکو به صدق دارد رای
صدق آیینه ایست حال ترا
روی نفس تو و کمال ترا
❈۱۶❈
تا تو باشی، ز راستی مگذر
مکش از خط راستگاران سر
صدق میزان کرده‌ها باشد
و آنچه در زیر پرده‌ها باشد
❈۱۷❈
گر چو بوبکر صدق کرداری
جز خدا و رسول نگذاری
راستی ورز و رستگاری بین
یار شو خلق را و یاری بین
❈۱۸❈
صادقی، هر چه جز خداست بباز
از بد و نیک با خدا پرداز
ترسکاری، به راست رفتن کوش
ور نداری، تو خود نداری هوش
❈۱۹❈
گر حکیمی دروغ سار مباش
با کژو با دروغ یار مباش
کامنت ها