گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

اوحدی:چند باشی به این و آن نگران؟ پند گیر از گذشتن دگران

❈۱❈
چند باشی به این و آن نگران؟ پند گیر از گذشتن دگران
واعظت مرگ هم نشینان بس اوستادت فراق اینان بس
❈۲❈
گر دلت را ز مرگ یاد شود کی به این ساز و برگ شاد شود
فرصت خویشتن چو کردی فوت هم تو بر خویشتن بخوان «الموت»
❈۳❈
مرگ و مردن برابر دل دار یاد گور و لحد مقابل دار
گر گدا یا امیر خواهد بود مردنی ناگزیر خواهد بود
❈۴❈
پدرت مرد و با خبر نشدی مادرت رفت و دیده ور نشدی
داغ فرزند و هجر همسالان همه دیدی، نمیشوی نالان
❈۵❈
این دل و جان آهنین که تراست نتوان کرد جز به آتش راست
مرگ ازین رنج و غصه به کندت مرگ بیدار و متنبه کندت
❈۶❈
جهد آن کن که زود خاک شوی تا مگر زین گناه پاک شوی
چه تفاخر کنی به نام پدر؟ چو ندانی نهاد گام پدر
❈۷❈
پدرت باغ و بوستانی کرد تو چنان کن که آن بدانی خورد
گر نسازی تو باغ، معذوری باغ او را مبر ز معموری
❈۸❈
هیچ تخمی مکار و کشت مکن نام آبای خویش زشت مکن
تو که شب مستی و سحر مخمور کی کنی خانهٔ پدر معمور؟
❈۹❈
چیست میراث او طلب کردن؟ در دو شب خرج یک جلب کردن
خیز و خیری به جای او تو بکن او نکرد، از برای او تو بکن
❈۱۰❈
او نخورد، ار نه کی همی هشت این؟ گر همیخورد خود نمیکشت این
بتو هشت او، تلف چنین باشد تو باو ده، خلف چنین باشد
❈۱۱❈
نه بدین غایتت بزرگ او کرد؟ این چنین زیرک و سترگ او کرد؟
به روانش رسان چراغی هم که ازو دیده‌ای فراغی هم
❈۱۲❈
واجب آمد بر آدمی شش حق اولش حق واجب مطلق
بعد از آن حق مادرست و پدر و آن استاد و شاه و پیغمبر
❈۱۳❈
اگر این چند حق بجای آری رخت در خانهٔ خدای آری
حق اینها بدان که اربابند مقبلان این دقیقه در یابند
❈۱۴❈
حب ایشان سرت بر افرازد بغض ایشان به خاکت اندازد
دمنهٔ رفتگان تست این خاک سبزهٔ دمنه را چه داری باک؟
❈۱۵❈
دل ز خضرای این دمن برگیر بکن این جان و دل ز تن برگیر
زیر این قلعهٔ همایون عرض پارگینیست پر ز سرگین، ارض
❈۱۶❈
جنبشی کن، که نیست جای نشست مگر آید مراد دل در دست
وگرت نیست قوت و نیرو به عزیزان خویش « قل سیروا»

فایل صوتی جام جم بخش ۷۳ - در سپاس حقوقی چند واجب

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

یزدانپناه عسکری
2023-08-24T03:31:12.6998066
چند باشی به این و آن نگران؟ - پند گیر از گذشتن دگران  *** [مولانا - دیوان شمس] چه نالد نای بیچاره جز آنک در دمد نایی ‏- ببین نی‌های اشکسته به گورستان چو می‏آیی‏ بمانده از دم نایی نه جان مانده نه گویایی‏ - زبان حالشان گوید که رفت از ما من‏ و مایی *** [یزدانپناه عسکری] نمانده جبر مختاری  به گورستان چو می‌آیی ‏- به وقف نفخ صور آنک  در دمد نایی بمانده از دم نایی چو بودیم در من و مایی ‏- زبان حالشان گوید نه جان مانده نه گویایی _  آدمی چاره ای ندارد جز زنده بودن، چون حیاتش از نفس دمیدنِ نفس دهش است. و نمونه های جدا افتاده از نفسِ نفس ده را در گورستان ببینید که مرده اند، بی جان و بی زبان شده اند، زبان حالشان زبان بی زبانی است چون مرده اند. و به دلیل مردگی منیّت را از دست داده اند. موتوا قبل ان تموتوا ______