اوحدی:پر مذبذب مباش و سر گردان که ثباتست سیرت مردان
❈۱❈
پر مذبذب مباش و سر گردان
که ثباتست سیرت مردان
خویشتن دار و راست باش و امین
کز یسار تو ناظرند و یمین
❈۲❈
قدم اندر زمین منه جز رست
کاسمان را نظر به جانب تست
کوش تا بیحضور دم نزنی
بر زمین خدا قدم نزنی
❈۳❈
چون روی نرم باش و آهسته
تا نگردند خاکیان خسته
از تو موری اگر بیزارد
پیشت آنرا به حشر باز آرد
❈۴❈
چون صغیر و کبیر نیست معاف
در صغایر قدم منه به گزاف
خرده را کش تو خرد میخوانی
چون به پرسش رسد فرومانی
❈۵❈
مکن آزار خلق و گور ببین
با سلیمان چه گفت مور ببین:
که سخن گفت مور دم بسته
که سلیمان شنیدش آهسته
❈۶❈
لیک داند که مور بیتابست
هر کسی، جز کسیکه درخوابست
بر ضعیفان روا نباشد زور
چه ملخ باشد آن شعیف، چه مور؟
❈۷❈
چون حساب از نقیر خواهد بود
شاید ار مور میر خواهد بود
مرغ را دانه دادن از دینست
منطقالطیر عاقلان اینست
❈۸❈
ای جوان، حاضر تو پیرانند
با ادب رو، که خرده گیرانند
هر که او از گذشته یاد کند
با دل خود به شرم داد کند
❈۹❈
شرم دل را شکسته دارد و تن
شرم بستاندت ز ما و ز من
شرم با خود ترا به جنگ آرد
شرم رویت به نام و ننگ آرد
❈۱۰❈
هر که را شرم کرد ازو دوری
بدرد پردههای مستوری
شرم باید، لاف نگرایی
به حدیث گزاف نگرایی
❈۱۱❈
مرد را شرم سرخ روی کند
خلق را خوب خلق و خوی کند
یافت عثمان ز شرم و ایمان زین
کاتب وحی گشت و ذوالنورین
❈۱۲❈
هر که داند خدای را حاضر
چشم او از حیا شود ناظر
نکند هر چه عقل نپسندد
در باطل به خود فرو بندد
❈۱۳❈
شرمت از فکر عاقبت زاید
وز دوام مراقبت زاید
مردمی چیست؟ ستر پوشیدن
پهلوانی؟ به خیر کوشیدن
کامنت ها