گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

اوحدی:قوت دل ز عقل و جان باشد قوت تن ز آب و نان باشد

❈۱❈
قوت دل ز عقل و جان باشد قوت تن ز آب و نان باشد
خانه خالی بود، حضور دهد تن خالی فروغ و نور دهد
❈۲❈
علم جویی، به ترک سیری کن جان طلب میکنی، دلیری کن
سر خاری بخور، مشوه خیره تا نگردد دلت چو تن تیره
❈۳❈
صیقل نفس چیست؟ کم خوردن آفت عقل؟ نفس پروردن
خلق را بر نماز داشته‌اند صفت روزه راز داشته‌اند
❈۴❈
بهتر از جوع بر دلیلی نیست به جزین آتش خلیلی نیست
آتشی کو بهار و لاله دهد ترک این سفره و نواله دهد
❈۵❈
گر بدان ملک آرزوست رجوع نرسی جز به پای مردی جوع
رای روشن شود ز کم خوردن بهر خوردن چراست غم خوردن؟
❈۶❈
عود و چنک و چغان که پر سازند از درون تهی خوش آوازند
پر شکم شد، خر و رباب یکیست تیره گردید، خاک و آب یکیست
❈۷❈
عیب« صوت‌الحمیر» میدانی بر سر سفره خر چه میرانی؟
شکمت پر شود، بخار کند بر دماغ و دیو اندر آید از در تو
❈۸❈
نحل را چون لطیف بود خورش گشت نخلی که شهد بود برش
خون حیوان مخور که گنده شوی آب حیوان بخور، که زنده شوی
❈۹❈
آب حیوان مدان به جز دانش چون بیابی، به نوش از جانش
زین خورشها تهی شکم بهتر ور حلالست نیز کم بهتر
❈۱۰❈
که چو بادت در شکنبه زند آتشت در کلاه و پنبه زند
در نباتی چو کثرت عددی نیست، کم شد درو فضول ردی
❈۱۱❈
باز حیوان که اصل ترکیبش بیشتر بود، گشت کم طیبش
گند سرگین ز گند غایط کم کین یک از رستنیست و آن از دم
❈۱۲❈
به جزین چون نماند برهانی خاک خوردن به از چنین نانی
چون به پاکیست فرق این که و مه معدنی از نبات و حیوان به
❈۱۳❈
آز را تا تو هم شکی یابی کام یابی، ولیک کم یابی
چند و چند آخر از گران خیزی؟ جهد کن تا در آن میان خیزی
❈۱۴❈
تو نه از بهر خوردن آمده‌ای کز پی کار کردن آمده‌ای
بندهٔ مرده دل چکار آید؟ زنده شو، تا سگت شکار آید
❈۱۵❈
راه دینا ز بهر رفتن تست نه ز بهر فراغ و خفتن تست
هر چه مستت کند شراب تو اوست و آنچه بی خویش کرد خواب تو اوست
❈۱۶❈
نان اگر پرخوری، کند مستی کم خور، ای خواجه، کز بلا رستی
دل چرا میل آن طعام کند؟ که حلال ترا حرام کند
❈۱۷❈
گندم و گوشت خون شود در تن خون منی گردد و منی روغن
آتش شهوت اندر آن افتد فتنه‌ای درمیان ران افتد
❈۱۸❈
شوخ از آن روغنست در تن تو خون صابونیان به گردن تو
نفس پرچرک و خرقه صابونی؟ این هم از حیلتست و مابونی
❈۱۹❈
روزه‌دار و به دیگران بخوران نه بخور روز و شب، شکم بدران
تو ز آسیب روزهٔ ماهی برکشی هر دم از جگر آهی
❈۲۰❈
عارفان ماه خویش سال کنند روزه گیرند و شب وصال کنند
ننمایند روی وصل به خام پختگان را وصال نیست حرام
❈۲۱❈
آنکه از پیش کردگار خورد با تو چون هر شبی دوبار خورد؟
تو که هم شام و هم سحر بخوری ره به آن روزها چگونه بری؟
❈۲۲❈
با چنان خوردن و چنان آروق چون بری رخت روح بر عیوق؟
بسکه شب نای لب بجنبانی روز مانند نای انبانی
❈۲۳❈
عارفان را ز روزه در شب قدر شود از فیض نور چهره چو بدر
تو به روزی هلال عید شوی ور به ماهی رسد قدید شوی
❈۲۴❈
تو شکم بوده‌ای، از آنی سست جان و دل باش، تا که باشی چست
هر که روزش به فربهی باشد چون شکم شد تهی، تهی باشد
❈۲۵❈
تن چو از خون ثقیل سنگ آید دل ز بار بدن به تنگ آید
در تن این باد ناخوش و گنده چون گذارد چراغ را زنده؟
❈۲۶❈
هر دمت بوی بر دماغ زند همچو بادی که بر چراغ زند
شکم پر ز هیج را چکنی؟ رودهٔ پیچ پیچ را چکنی؟
❈۲۷❈
جگر و دل درست کن بیقین جگر شیر مردی و دل دین
تو ز کم خوردن و ز بیخوابی یابی، ار زانکه دولتی یابی

فایل صوتی جام جم بخش ۹۱ - در فایدهٔ جوع

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

نون .شین
2017-06-05T11:47:10
روزه‌دار و به دیگران بخوراننه "بخور" روز و شب، شکم بدراناصلاح شود بهنه "مخور" روز و شب، شکم بدرانبه لحاظ محتوایی غنی تر است...
nabavar
2017-06-05T12:21:01
یک سایت که اشتباه است بقیه ی هم از یکدیگر کپی می کنند با همان اشتباه :شکمت پر شود، بخار کندبر دماغ و دیو اندر آید از در توهمخوانی ندارد
nabavar
2017-06-05T12:25:06
نون . شین عزیز گویا اشتباه می فرمایید نه بخور یعنی نخور: منفی در مثبت ، منفی ست ، نهی می کندنه مخور یعنی بخور
نون .شین
2017-06-19T22:26:09
برادر بزرگوار م خدا انسان را آفرید و انسان توجیه را ... مخاطبِ{ نه “مخور” روز } خبر از حالِ شخص روزه دار و ممسک می دهد... که طرف تنبیه است... و به هر روی یک اشتباه چاپی و یا تایپی و نوشتاری نیاز به بهره بردن از معادلات جبر ندارد ...سپاس از محبت و مشارکت و نظر شما... زاویهء دید شما هم لطیف است(حق یارتان)
مهناز ، س
2017-06-19T23:07:55
گرامی حسین ، 1درست میفرمائیدنه بخور یعنی نخور . مثال جبریِ جالبی زدید که در ادبیات صدق می کند می گوید روزداری کن و روز و شب شکم خود را از غذا انبار نکن نه چندان بخور کز دهانت برآیدمانا باشی