گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

اوحدی:در آن ایام کز من دور شد بخت سراسر کار من بی‌نور شد سخت

❈۱❈
در آن ایام کز من دور شد بخت سراسر کار من بی‌نور شد سخت
مرا دولت زِ خود پرتاب می‌‎کرد تنم پُر تب، دلم پُر تاب می‌‎کرد
❈۲❈
در ایام جوانی پیر گشته چو عنقا رفته، عزلت گیر گشته
نه قوت را مجالی در مزاجم نه دانش را وقوفی درعلاجم
❈۳❈
تب ربعم به سال اندر کشیده وز آن پشتم چو دال اندر کشیده
چه شبها اندرین معنی که گفتم! نه خوردم دست میداد و نه خفتم
❈۴❈
فلک بر من بدین سان دور میکرد چراغ دودهٔ علم وطهارت
گرامی گوهر دریای شاهی گزیده میوهٔ باغ الهی
❈۵❈
وجیه دین و دولت شاه یوسف که دارد رتبت پنجاه یوسف
نصیرالدین طوسی را نبیره که عقل از خلقت او گشته خیره
❈۶❈
به اصل ارباب دانش را خلف او نمودار بزرگان سلف او
زمین را از شکوهش زیب و زینست سرور خلق و سر الوالدینست
❈۷❈
گر از آبای او محروم بودی « فهذالشبل من تلک الاسود»
جهانداری، که مانندش به عالم نزاید دودهٔ اولاد آدم
❈۸❈
به پیروزی عزیز مصر بینش شکوه یوسفی اندر جبینش
چنین فرخنده‌ای، با آن مناقب میان انجمن چون نجم ثاقب
❈۹❈
ز من ده نامه‌ای در خواست میکرد ز هر نوعی شفیعان راست میکرد
نشسته با رفیقانی، که بودش ز ناگه التماسی رخ نمودش
❈۱۰❈
که ما چون همسران باهم نشینیم ز شعرت دفتری باید که بینیم
کهن افسانها لختی ترش گشت سخن چون کهنه شد خواننده کش گشت
❈۱۱❈
درین فکرت نمیخواهیم رنجت برون کن رشتهٔ گوهر ز گنجت
دل از ده نامهای کهنه سیرست بگو ده نامه‌ای شیرین، که دیرست
❈۱۲❈
حدیثی تازه کن از سینهٔ نو سماطی درکَش از لوزینهٔ نو
قلم در گفتهای دیگران کش ترا داریم، وقت دیگران خوش
❈۱۳❈
نموداری برون کن، تا بداند که: صاحب قدرتی، هر کس که خواند
ز بهر نام خود ده نامه‌ای ساز محبت را نبویی جامه‌ای ساز
❈۱۴❈
سخن چون شد ازو یکسر شنیده اجابت کردم و گفتم: به دیده
در آن عذری نیاوردم بر او چو دیدم سر دولت در سر او
❈۱۵❈
اساس گفتن ده نامه کردم اشارت سوی نوک خامه کردم
به ذهنی تیره و طبعی فسرده دلی از محنت و اندوه مرده
❈۱۶❈
بگفتم در محبت چند نامه که از ذوقش به سر میگشت خامه
به استظهار آن کو را چو خوانند بپوشند آن خطاهایی که دانند
❈۱۷❈
مگر عذرم بزرگان در پذیرند بزرگان خرده بر خردان نگیرند
که گوید عیب او؟ خود گر بگوید کسی باید کزو بهتر بگوید
❈۱۸❈
ز بستان ضمیر این لاله‌ای بود چو در تب گفته شد تبخاله‌ای بود

فایل صوتی منطق‌العشاق بخش ۲ - در احوال خویش و صفت ممدوح

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

طغرل toghrol۷@gmail.com
2011-03-05T10:15:57
لطفاً قافیه‌ی بیت 7 و بیت 13 تصحیح گرددبا تشکر
طغرل toghrol۷@gmail.com
2011-03-05T10:18:03
البته بیت 13 آخر هجای بیت را کشیده بخوانیم به نظر درست می‌نماید، آیا این طور نیست؟