اوحدی:همانا با منت یاری همین بود فغان و گریه و زاری همین بود
❈۱❈
همانا با منت یاری همین بود
فغان و گریه و زاری همین بود
مرا گفتی که: یاری مهربانم
زهی! نامهربان، یاری همین بود؟
❈۲❈
به دام من در افتادی و حالی
برون جستی و پنداری همین بود
زدی لاف از وفاداری همیشه
چه میگویی؟وفاداری همین بود؟
❈۳❈
به مهرم یاد میکردی ازین پیش
کنون یادم نمیاری، همین بود؟
تنم بیمار بود از غم همیشه
دوا کردی و بیماری همین بود؟
❈۴❈
به دلداری تو با من عهد کردی
کنون آن عهد و دلداری همین بود؟
کامنت ها