پروین اعتصامی:بلبلی گفت سحر با گل سرخ کاینهمه خار بگرد تو چراست
❈۱❈
بلبلی گفت سحر با گل سرخ
کاینهمه خار بگرد تو چراست
گل خشبوی و نکوئی چو ترا
همنشین بودن با خار خطاست
❈۲❈
هر که پیوند تو جوید، خوار است
هر که نزدیک تو آید، رسواست
حاجب قصر تو، هر روز خسی است
بسر کوی تو، هر شب غوغاست
❈۳❈
ما تو را سیر ندیدیم دمی
خار دیدیم همی از چپ و راست
عاشقان، در همه جا ننشینند
خلوت انس و وثاق تو کجاست
❈۴❈
خار، گاهم سر و گه پای بخسب
همنشین تو، عجب بی سر و پاست
گل سرخی و نپرسی که چرا
خار در مهد تو، در نشو و نماست
❈۵❈
گفت، زیبائی گل را مستای
زانکه یکره خوش و یکدم زیباست
آن خوشی کز تو گریزد، چه خوشی است
آن صفائی که نماند، چه صفا است
❈۶❈
ناگریز است گل از صحبت خار
چمن و باغ، بفرمان قضا است
ما شکفتیم که پژمرده شویم
گل سرخی که دو شب ماند، گیاست
❈۷❈
عاقبت، خوارتر از خار شود
این گل تازه که محبوب شماست
رو، گلی جوی که همواره خوش است
باغ تحقیق ازین باغ، جداست
❈۸❈
این چنین خواستهٔ بیغش را
ز دکان دگری باید خواست
ما چو رفتیم، گل دیگر هست
ذات حق، بی خلل و بی همتاست
❈۹❈
همه را کشتی نسیان، کشتی است
همه را، راه بدریای فناست
چه توان داشت جز این، چشم ز دهر
چه توان کرد، فلک بی‌پرواست
❈۱۰❈
ز ترازوی قضا، شکوه مکن
که ز وزن همه کس، خواهد کاست
ره آن پوی که پیدایش ازوست
لیک با اینهمه، خود ناپیداست
❈۱۱❈
نتوان گفت که خار از چه دمید
خار را نیز درین باغ، بهاست
چرخ، با هر که نشاندت بنشین
هر چه را خواجه روا دید، رواست
❈۱۲❈
بنده، شایستهٔ تنهائی نیست
حق تعالی و تقدس، تنهاست
گهر معدن مقصود، یکی است
وانچه برجاست، شبه یا میناست
❈۱۳❈
خلوتی خواه، کاز اغیار تهی است
دولتی جوی، که بیچون و چراست
هر گلی، علت و عیبی دارد
گل بی علت و بی عیب، خداست
کامنت ها