پروین اعتصامی:نهفت چهره گلی زیر برگ و بلبل گفت مپوش روی، بروی تو شادمان شدهایم
❈۱❈
نهفت چهره گلی زیر برگ و بلبل گفت
مپوش روی، بروی تو شادمان شدهایم
مسوز زاتش هجران، هزار دستان را
بکوی عشق تو عمری است داستان شدهایم
❈۲❈
جواب داد، کازین گوشهگیری و پرهیز
عجب مدار، که از چشم تو بد نهان شدهایم
ز دستبرد حوادث، وجود ایمن نیست
نشستهایم و بر این گنج، پاسبان شدهایم
❈۳❈
تو گریه میکنی و خنده میکند گلزار
ازین گریستن و خنده، بد گمان شدهایم
مجال بستن عهدی بما نداد سپهر
سحر، شکفته و هنگام شب خزان شدهایم
❈۴❈
مباش فتنهٔ زیبائی و لطافت ما
چرا که نامزد باد مهرگان شدهایم
نسیم صبحگهی، تا نقاب ما بدرید
برای شکوه ز گیتی، همه دهان شدهایم
❈۵❈
بکاست آنکه سبکسار شد، ز قیمت خویش
ازین معامله ترسیده و گران شدهایم
دو روزه بود، هوسرانی نظربازان
همین بس است، که منظور باغبان شدهایم
کامنت ها