گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

پروین اعتصامی:نخواست هیچ خردمند وام از ایام که با دسیسه و آشوب باز خواهد وام

❈۱❈
نخواست هیچ خردمند وام از ایام که با دسیسه و آشوب باز خواهد وام
به چشم عقل درین رهگذار تیره ببین که گستراند قضا و قدر به راه تو دام
❈۲❈
هزار بار بلغزاندت به هر قدمی که سخت خام‌فریبست روزگار و تو خام
اگر حکایت بهرام گور می‌پرسی شکار گور شد ای دوست عاقبت بهرام
❈۳❈
ز غم مباش غمین و مشو ز شادی شاد که شادی و غم گیتی نمیکنند دوام
ز تخم تلخ نخورد است کس بر شیرین ز شاخ بید نچید است هیچکس بادام
❈۴❈
از آن سبب نشدی همعنان هشیاران که بیهشانه سپردی بدست نفس زمام
تو آرمیدی و این زاغ میوه برد همی تو اوفتادی و این کاروان گذشت مدام
❈۵❈
چو پای هست، چرا باز مانده‌ای از راه چو نور هست، چرا گشته‌ای قرین ظلام
تو برج و باروی ملک وجود محکم کن بهل که دیو بد آئین ترا دهد دشنام
❈۶❈
ترا که خانهٔ دل خلوت خدا بود است چرا بمعبد شیطان کنی سجود و قیام
جفای گیتی و کجگردی سپهر بلند اگر چه توسنی، آخر ترا نماید رام
❈۷❈
بحرص و آز مبر فرصت عزیز بسر بجهل و عجب مکن عمر بی بدیل تمام
زمان رنج شد، ای کرده سالها راحت دم رحیل شد، ای جسته عمرها آرام
❈۸❈
بمقصدی نرسی تا رهی نپیمائی مدار بیم ازین اسب بی فسار و لگام
هر آن فروغ که از جسم تیره میطلبی ز جان طلب که بارواح زنده‌اند اجسام
❈۹❈
مگوی هر که کهن جامه شد ز علم تهیست که خاص نیز بسی هست در میان عوام
به نیک جامه چو بیدانشی مناز که خلق ترا، نه جامهٔ نیک ترا، کنند اکرام
❈۱۰❈
چو گرگ حیله‌گر اندر لباس چوپان شد شبان بگوی که تا چشم پوشد از اغنام
چو وقت کار شود، باش چابک اندر کار چو نوبت سخن آید، ستوده گوی کلام
❈۱۱❈
ز جام علم می صاف زیرکان خوردند هر آنکه خامش بنشست گشت درد آشام
بشوق گنج یکی تیشه بر زمین نزدیم همی بخیره به ویرانه ساختیم مقام
❈۱۲❈
اگر بلند تباری، چه جوئی از پستی اگر خدای پرستی، چه خواهی از اصنام
کدام تشنه بنوشید از سبوی تو آب کدام گرسنه در سفرهٔ تو خورد طعام
❈۱۳❈
چگونه راهنمائی، که خود گمی از راه چگونه حاکم شرعی، که فارغی ز احکام
بسی است پرتگه اندر ره هوی، پروین مپوی جز ره پرهیز و باش نیک انجام

فایل صوتی دیوان اشعار قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

نصرت الله نیک زاد
2016-09-06T09:24:26
16 /6 / 1395در بارۀ مفهوم این بیت ِ پروین:«مگوی هر که کهن جامه شد ز علم تهیستکه خاص نیز بسی هست در میان عوام»این سخن علی علیه السلام، تداعی می شود.« و اخفی ولّیِّه فی عباده فلا تستصغرنَّ عبداً من عبیداللّه فربما یکونُ ولّیِهُ و انتَ لا تعلمُ»
محمد رضا نیک زاد
2016-09-06T09:54:02
سلام به همل دوستان 16 / 6 / 1395این بیت ِ پروین:«مگوی هر که کهن جامه شد ز علم تهیست که خاص نیز بسی هست در میان عوام»این سخن علی علیه السلام، را تداعی می کند.« و اخفی ولّیِّه فی عباده فلا تستصغرنَّ عبداً من عبیداللّه فربما یکونُ ولّیِهُ و انتَ لا تعلمُ»یعنی:(خداوند) و دوست خود را در میان بندگان پنهان کرده است، پس هیچ بنده ای را از بندگان خدا کوچک نشمار، چه بسا همان کس دوست خدا باشد و تو ندانی و از این ماجرا بی خبر باشی»؛همچنین این موضوع مهمّ اخلاقی-اجتماعی را سعدی در باب چهارم (باب تواضع) بوستان در قالب یک حکایت در 51 بیت که اینگونه آغاز می شود،آورده است:«فقیهی کهن جامه‌ای تنگدستدر ایوان قاضی به صف برنشستنگه کرد قاضی در او تیز تیزمعرف گرفت آستینش که خیزندانی که برتر مقام تو نیستفروتر نشین، یا برو، یا بایستنه هرکس سزاوار باشد به صدرکرامت به فضل است و رتبت به قدردگر ره چه حاجت به پند کست؟همین شرمساری عقوبت بستبه عزت هر آن کو فروتر نشستبه خواری نیفتد ز بالا به پست . . .»همچنین یاد آور ضرب المثل منتسب به ملا نصرالدین است:«آستینِ نــــو بخور پــلو»در پناه خداوند باشید.
محمد رضا نیک زاد
2016-09-07T14:12:55
سلام به دوستان 17 / 6 / 1395ژرف ساختِ عبارتِ مصرعِ دومِ بیتِ 3 این قصیده،یعنی:«هـــزار بـــار بلغــزاندت بـه هـر قَــدَمیکه سخت خام فریبست روزگار و تو خام»این است: که سخت خام فریبست روزگار و تو خام(هستی=استی=ستی =ی).فعل ربطی جمله،(هستی=استی=ستی =ی) در اصطلاح دستور به قرینۀ «نیمه لفظی» حذف شده است.یعنی:روزگار خیلی خام فریب است و تو خیلی خام(بی تجربه) هستی.
محمد رضا نیک زاد
2016-09-15T13:21:51
سلام به همۀ دوستان 25 / 6 / 1395 در راستای محتوای این بیت پروین:«مگوی هر که کهن جامه شد ز علم تهیستکه خاص نیز بسی هست در میان عوام»عطاز هم در منطق الطیر دو بیت دارد :ابیات 156 و 157 در قسمت فی توحید باریتعالی«کس چه داند تا درین بحر عمیقسنگ ریزه قدر دارد یا عقیقعقل و جان و دین و دل درباختمتا کمال ذره‌ای بشناختم»
محمد رضا نیک زاد
2016-09-15T13:26:42
سلام به همۀ دوستان 25 / 6 / 1395در راستای محتوای این بیت پروین:«مگوی هر که کهن جامه شد ز علم تهیستکه خاص نیز بسی هست در میان عوام»عطار نیشابوری هم در منطق الطیر دو بیت دارد :ابیات 156 و 157 در قسمت فی توحید باریتعالی«کس چه داند تا درین بحر عمیق«سنگ ریزه» قدر دارد یا «عقیق»؟عقل و جان و دین و دل درباختمتا کمال «ذره‌ای» بشناختم»!
بِنسینا persia۱۵۰۰@yahoo.com
2015-12-31T04:39:39
سلام بیت هژدهم، مصرع دوم، بنظرم می بایست کاما فقط یکی باشد و آن هم بعد از " ترا نه"! سپاس
Mohammad
2010-07-21T09:19:48
سلامفکر می کنم در کنار کلمه "نور"، "ظلام" درست باشد، نه "ضلام".با احترام---پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
حمیدرضا
2014-03-05T23:41:28
بسیار شعر قشنگی بود.قصد بی ادبی خدمت اساتید ندارم ولی فکر کنم بیت یکی مونده به آخری (زحکام) به جای (ز احکام) درست تر باشه.ممنون
نوری
2020-03-30T22:54:15
سلام.مصرع دوم بیست سوم،که سخت خام فریب است و تو خامبنظرم باید اینطوری باشه:که سخت دام فریب است و تو خام