پروین اعتصامی:رهاییت باید، رها کن جهان را نگه دار ز آلودگی پاکجان را
❈۱❈
رهاییت باید، رها کن جهان را
نگه دار ز آلودگی پاکجان را
به سر برشو این گنبد آبگون را
به هم بشکن این طبل خالیمیان را
❈۲❈
گذشتنگه است این سرای سپنجی
برو بازجو دولت جاودان را
ز هر باد، چون گرد منما بلندی
که پست است همت، بلند آسمان را
❈۳❈
به رود اندرون، خانه عاقل نسازد
که ویران کند سیل آن خانمان را
چه آسان به دامت درافکند گیتی
چه ارزان گرفت از تو عمر گران را
❈۴❈
ترا پاسبان است چشم تو و من
همیخفته میبینم این پاسبان را
سمند تو زی پرتگاه از چه پوید
ببین تا به دست که دادی عنان را
❈۵❈
ره و رسم بازارگانی چه دانی
تو کز سود نشناختستی زیان را
یکی کشتی از دانش و عزم باید
چنین بحر پروحشت بیکران را
❈۶❈
زمینت چو اژدر به ناگه ببلعد
تو باری غنیمت شمار این زمان را
فروغی ده این دیدهٔ کمضیا را
توانا کن این خاطر ناتوان را
❈۷❈
تو ای سالیان خفته، بگشای چشمی
تو ای گمشده، بازجو کاروان را
مفرسای با تیرهرایی درون را
میالای با ژاژخایی دهان را
❈۸❈
ز خوان جهان هرکه را یک نواله
بدادند و آنگه ربودند خوان را
به بستان جان تا گلی هست، پروین
تو خود باغبانی کن این بوستان را
کامنت ها