پروین اعتصامی:دگر باره شد از تاراج بهمن تهی از سبزه و گل راغ و گلشن
❈۱❈
دگر باره شد از تاراج بهمن
تهی از سبزه و گل راغ و گلشن
پریرویان ز طرف مرغزاران
همه یکباره بر چیدند دامن
❈۲❈
خزان کرد آنچنان آشوب بر پای
که هنگام جدل شمشیر قارن
ز بس گردید هر دم تیره ابری
حجاب چهرهٔ خورشیدی روشن
❈۳❈
هوا مسموم شد چون نیش کژدم
جهان تاریک شد چون چاه بیژن
بنفشه بر سمن بگرفت ماتم
شقایق در غم گل کرد شیون
❈۴❈
سترده شد فروغ روی نسرین
پریشان گشت چین زلف سوسن
بباغ افتاد عالم سوز برقی
بیکدم باغبان را سوخت خرمن
❈۵❈
خسک در خانهٔ گل جست راحت
زغن در جای بلبل کرد مسکن
بسختی گشت همچون سنگ خارا
بباغ آن فرش همچون خزاد کن
❈۶❈
سیه بادی چو پر آفت سمومی
گرفت اندر چمن ناگه وزیدن
به بیباکی بسان مردم مست
به بدکاری بکردار هریمن
❈۷❈
شهان را تاج زر بربود از سر
بتان را پیرهن بدرید بر تن
تو گوئی فتنه‌ای بد روح فرسا
تو گوئی تیشه‌ای بد بیخ بر کن
❈۸❈
ز پای افکند بس سرو سهی را
بیک نیرو چو دیو مردم افکن
بهر سوئی، فسرده شاخ و برگی
بپرتابید چون سنگ فلاخن
❈۹❈
کسی بر خیره جز گردون گردان
نشد با دوستدار خویش دشمن
به پستی کشت بس همت بلندان
چنان اسفندیار و چون تهمتن
❈۱۰❈
نمود آنقدر خون اندر دل کوه
که تا یاقوت شد سنگی به معدن
در آغوش ز می بنهفت بسیار
سر و بازو و چشم و دست و گردن
❈۱۱❈
در این ناوردگاه آن به که پوشی
ز دانش مغفر و از صبر جوشن
چگونه بر من و تو رام گردد
چو رام کس نگشت این چرخ توسن
❈۱۲❈
مرو فارغ که نبود رفتگان را
دگر باره امید بازگشتن
مشو دلبستهٔ هستی که دوران
هر آنرا زاد، زاد از بهر کشتن
❈۱۳❈
بغیر از گلشن تحقیق، پروین
چه باغی از خزان بودست ایمن
کامنت ها