پروین اعتصامی:گرت ایدوست بود دیدهٔ روشن بین بجهان گذران تکیه مکن چندین
❈۱❈
گرت ایدوست بود دیدهٔ روشن بین
بجهان گذران تکیه مکن چندین
نه بقائیست به اسفند مه و بهمن
نه ثباتی است به شهریور و فروردین
❈۲❈
پی اعدام تو زین آینه گون ایوان
صبح کافور فشان آید و شب مشکین
فلک ایدوست به شطرنج همی ماند
که زمانیت کند مات و گهی فرزین
❈۳❈
دل به سوگند دروغش نتوان بستن
که به هر لحظه دگرگونه کند آئین
به گذرگاه تو ایام بود رهزن
چه همی بار خود از جهل کنی سنگین
❈۴❈
بربود است ز دارا و ز اسکندر
مهر سیمین کمر و مه کله زرین
ندهد هیچ کسی نسبت طاوسی
به شغالی که دم زشت کند رنگین
❈۵❈
چو کبوتر بچه پرواز مکن فارغ
که به پروازگه تست قضا شاهین
ز کمان قدر آن تیر که بگریزد
کشدت گر چه سراپای شوی روئین
❈۶❈
همه خون دل خلق است درین ساغر
که دهد ساقی دهرت چو می نوشین
خاک خوردست بسی گلرخ و نسرین تن
که می روید از آن سرو و گل و نسرین
❈۷❈
مرو ای پیشرو قافله زین صحرا
که نیامد خبر از قافلهٔ پیشین
دل خود بینت بیازرد چنان کژدم
تن خاکیت ببلعد چنان تنین
❈۸❈
روز بگذشت، ز خواب سحری بگذر
کاروان رفت، رهی گیر و برو، منشین
به چمنزار دو، ای خوش خط و خال آهو
به سموات شو، ای طایر علیین
❈۹❈
بچه امید درین کوه کنی خارا
چو تو کشتست بسی کوهکن این شیرین
کامنت ها