گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

پروین اعتصامی:اگر روی طلب زائینهٔ معنی نگردانی فساد از دل فروشوئی، غبار از جان برافشانی

❈۱❈
اگر روی طلب زائینهٔ معنی نگردانی فساد از دل فروشوئی، غبار از جان برافشانی
هنر شد خواسته، تمییز بازار و تو بازرگان طمع زندان شد و پندار زندانبان، تو زندانی
❈۲❈
یکی دیوار ناستوار بی پایه‌ست خود کامی اگر بادی وزد، ناگه گذارد رو به ویرانی
درین دریا بسی کشتی برفت و گشت ناپیدا ترا اندیشه باید کرد زین دریای طوفانی
به چشم از معرفت نوری بیفزای، ار نه بیچشمی
به جان از فضل و دانش جامه‌ای پوش، ار نه بیجانی
❈۳❈
بکس مپسند رنجی کز برای خویش نپسندی بدوش کس منه باری که خود بردنش نتوانی
قناعت کن اگر در آرزوی گنج قارونی گدای خویش باش ار طالب ملک سلیمانی
❈۴❈
مترس از جانفشانی گر طریق عشق میپوئی چو اسمعیل باید سر نهادن روز قربانی
به نرد زندگانی مهره‌های وقت و فرصت را همه یکباره میبازی، نه میپرسی، نه میدانی
❈۵❈
ترا پاک آفرید ایزد، ز خود شرمت نمی‌آید که روزی پاک بودستی، کنون آلوده دامانی
از آنرو میپذیری ژاژخائیهای شیطان را که هرگز دفتر پاک حقیقت را نمیخوانی
❈۶❈
مخوان جز درس عرفان تا که از رفتار و گفتارت بداند دیو کز شاگردهای این دبستانی
چه زنگی میتوان از دل ستردن با سیه رائی چه کاری میتوان از پیش بردن با تن آسانی
❈۷❈
درین ره پیشوایان تو دیوانند و گمراهان سمند خویش را هر جا که میخواهند میرانی
مزن جز خیمهٔ علم و هنر، تا سربرافرازی مگو جز راستی، تا گوش اهریمن بپیچانی
❈۸❈
زبد کاری قبا کردی و از تلبیس پیراهن بسی زیبنده‌تر بود از قبای ننگ، عریانی
همی کندی در و دیوار بام قلعهٔ جان را یکی روزش نکردی چون نگهبانان نگهبانی
❈۹❈
ز خود بینی سیه کردی دل بیغش، ز خودبینی ز نادانی در افتادی درین آتش، ز نادانی
چرا در کارگاه مردمی بی مایه و سودی چرا از آفتاب علم چون خفاش پنهانی
❈۱۰❈
چه میبافی پرند و پرنیان در دوک نخ ریسی چه میخواهی درین تاریک شب زین تیه ظلمانی
عصا را اژدها بایست کردن، شعله را گلزار تو با دعوی گه ابراهیم و گاهی پور عمرانی
❈۱۱❈
چرا تا زر و داروئیت هست از درد بخروشی چرا تا دست و بازوئیت هست از کار و امانی
چو زرع و خوشه داری، از چه معنی خوشه چینستی
چو اسب و توشه‌داری، از چه اندر راه حیرانی
چه کوشی بهر یک گوهر بکان تیرهٔ هستی تو خود هم گوهری گر تربیت یابی و هم کانی
❈۱۲❈
تو خواهی دردها درمان کنی، اما به بیدردی تو خواهی صعبها آسان کنی، اما به آسانی
بیابانیست تن، پر سنگلاخ و ریگ سوزنده سرابت میفریبد تا مقیم این بیابانی
❈۱۳❈
چو نورت تیرگیها را منور کرد، خورشیدی چو در دل پرورانیدی گل معنی، گلستانی
خرابیهای جانرا با یکی تغییر معماری خسارتهای تن را با یکی تدبیر تاوانی
❈۱۴❈
بنور افزای، ناید هیچگاه از نور تاریکی به نیکی کوش، هرگز ناید از نیکی پشیمانی
تو اندر دکهٔ دانش خریداری و دلالی تو اندر مزرع هستی کشاورزی و دهقانی
❈۱۵❈
مکن خود را غبار از صرصر جهل و هوی و کین درین جمعیت گمره نیابی جز پریشانی
همی مردم بیازاری و جای مردمی خواهی همی در هم کشی ابروی، چون گویند ثعبانی
❈۱۶❈
چو پتک ار زیر دستانرا بکوبی و نیندیشی رسد روزی که بینی چرخ پتکست و تو سندانی
چو شمع حق برافروزند و هر پنهان شود پیدا تو دیگر کی توانی عیب کار خود بپوشانی
❈۱۷❈
عوامت دست میبوسند و تو پابند سالوسی خواصت شیر میخوانند و تو از گربه ترسانی
ترا فرقان دبیرستان اخلاق و معالی شد چرا چون طفل کودن زین دبیرستان گریزانی
❈۱۸❈
نگردد با تو تقوی دوست، تا همکاسهٔ آزی نباشد با تو دین انباز، تا انباز شیطانی
بدانش نیستی نام‌آور و منعم بدیناری بعمنی نیستی آزاده و عارف بعنوانی
❈۱۹❈
تو تصویر و هوی نقاش و خودکامی نگارستان از آنرو گه سپیدی، گه سیاهی، گاه الوانی
جز آلایش چه زاید زین زبونی و سیه رائی جز اهریمن کرا افتد پسند این خوی حیوانی
❈۲۰❈
پلنگ اندر چرا خور، یوز در ره، گرگ در آغل تو چوپان نیستی، بهر تو عنوانست چوپانی
قماش خود ندانم با چه تار و پود میبافی نه زربفتی، نه دیبائی، نه کرباسی، نه کتانی
❈۲۱❈
برای شستشوی جان ز شوخ و ریم آلایش ز علم و تربیت بهتر چه صابونی، چه اشنانی
ز جوی علم، دل را آب ده تا بر لب جوئی ز خوان عقل، جان را سیر کن تا بر سر خوانی
❈۲۲❈
روان ناشتا را کشت ناهاری و مسکینی تو گه در پرسش آبی و گه در فکرت نانی
بیا کندند بارت تا نینگاری که بی توشی گران کردند سنگت تا نپنداری که ارزانی
❈۲۳❈
ز آلایش نداری باک تا عقلست معیارت سبکساری نبینی تا درین فرخنده میزانی
چرا با هزل و مستی بگذرانی زندگانی را چرا مستی کنی و هوشیارانرا بخندانی
❈۲۴❈
بغیر از درگه اخلاص، بر هر درگهی خاکی بغیر از کوچهٔ توفیق، در هر کو بجولانی
بصحرای وجود اندر، بود صد چشمهٔ حیوان گناه کیست چون هرگز نمینوشی و عطشانی
❈۲۵❈
برای غرق گشتن اندرین دریا نیفتادی مکن فرصت تبه، غواص مروارید و مرجانی
همی اهریمنان را بدسرشت و پست مینامی تو با این بد سگالیها کجا بهتر ازیشانی
❈۲۶❈
ندیدی لاشه‌های مطبخ خونین شهرت را اگر دیدی، چرا بر سفره‌اش هر روز مهمانی
نکو کارت چرا دانند، بدرای و بداندیشی سبکبارت چرا خوانند، زیر بار عصیانی
❈۲۷❈
بتیغ مردم آزاری چرا دل را بفرسائی برای پیکر خاکی چرا جان را برنجانی
دبیری و دبیر بی کتاب و خط و املائی هژبری و هژبر بیدل و چنگال و دندانی
❈۲۸❈
کجا با تند باد زندگی دانی در افتادن تو مسکین کاز نسیم اندکی چون بید لرزانی
درین گلزار نتوانی نشستن جاودان، پروین همان به تا که بنشستی، نهالی چند بنشانی

فایل صوتی دیوان اشعار قصیدهٔ شمارهٔ ۴۰

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

احسان
2012-06-09T10:52:59
در بیت 38 در مصرع دوم ابتدای مصرع " به معنی" یا "بمعنی" صحیح است که مقلوب تایپ گردیده لطفا اصلاح شود
ناشناس
2008-07-28T19:57:47
شنیده شده که در مجامع ادبی تصویب شده که کلماتی مانند ببینی یا بپیچانی وغیره برای سهولت قرائت اگر با به جدا نوشته شود اشکال املائی ندارد در اینجاقرا ئت بپیچانی مشکل است البته فقط شنیده شده
ناشناس
2008-07-24T19:57:31
بیت سوم "گذارد "درست استبیت دهم "نمیآید" درست استدربیت 12" دبستانی"بیت 15 به پیچانی مناسبتر از بپیچانی استبیت39 گاه الوانی---پاسخ: با تشکر از شما، به جز مورد بیت 15 جایگزینیها مطابق نظر شما انجام شد. در بیت 15 «بـ» پیشوند فعل است و نه ترکیب دو کلمه‌ی «به» و «پیچانی» و تصور می‌شود صورت حاضر درست‌تر باشد.
ناشناس
2010-09-05T11:16:08
در زبان پارسی همزه وجود ندارد و اینگونه تصویب شده است که به جای همزه که قبلا استفاده می شد از حرف "ی" استفاده شود.مثلا بفرمایی درست است نه بفرمائی و ...---پاسخ: فعلاً دست نمی‌زنیم به رسم‌الخط اشعار، (عبارات عربی در میان اشعار وجود دارد که جایگزینی این نویسه ممکن است آنها را مغلوط کند).
ن. د
2010-09-05T11:19:58
در بیت سوم : به ویرانیدر بیت پنجم : به چشم، به جانو نیز سایر موارد مشابهبا سپاس---پاسخ: با تشکر، سه موردی که اشاره فرمودید را تصحیح کردم.
حمید
2013-10-09T10:58:10
سلام . خیلی ممنون . از خدای بزرگ موفقیتتان را خواستارم .
محمد سالمی
2018-10-10T13:02:09
سلام. به نظر حقیر بیت زیر غلط است:چرا تا دست و بازوئیت هست از کار و امانیو صحیح آن به این صورت است:چرا تا دست و بازوئیت هست از کار وامانی"وا مانی" غلط و "وامانی" صحیح است
رضا شریفی
2019-02-10T02:04:02
با سلام و خسته نباشید، در مصرع دوم بیت 38 عبارت "بمنعی" نوشته شده است که ظاهرا غلط املائی عبارت "بمعنی" است
الهه (نازی) صادقلو
2023-03-03T21:40:18.6823289
خانم فقیه کیا سپاسِ فراوان از خوانش دقیقِ و درستِ شما. خواندن بعضی از ابیات بدون کمک گرفتن از خوانشِ شما غیرِممکن است