گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

پروین اعتصامی:غنچه‌ای گفت به پژمرده گلی که ز ایام، دلت زود آزرد

❈۱❈
غنچه‌ای گفت به پژمرده گلی که ز ایام، دلت زود آزرد
آب، افزون و بزرگست فضا ز چه رو، کاستی و گشتی خرد
❈۲❈
زینهمه سبزه و گل، جز تو کسی نه فتاد و نه شکست و نه فسرد
گفت، زنگی که در آئینهٔ ماست نه چنانست که دانند سترد
❈۳❈
دی، می هستی ما صافی بود صاف خوردیم و رسیدیم به درد
خیره نگرفت جهان، رونق من بگرفتش ز من و بر تو سپرد
❈۴❈
تا کند جای برای تو فراخ باغبان فلکم سخت فشرد
چه توان گفت به یغماگر دهر چه توان کرد، چو میباید مرد
❈۵❈
تو بباغ آمدی و ما رفتیم آنکه آورد ترا، ما را برد
اندرین دفتر پیروزه، سپهر آنچه را ما نشمردیم، شمرد
❈۶❈
غنچه، تا آب و هوا دید شکفت چه خبر داشت که خواهد پژمرد
ساقی میکدهٔ دهر، قضاست همه کس، باده ازین ساغر خورد

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۹۳ - صاف و درد

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

مجتبی
2023-09-05T23:35:55.5882565
سلام، اگر خطا نکنم بیت شمارۀ 6 در واقع کلید حل این قطعه شعر است، در واقع پروین در بیان این هست که مرگ و میر چیز حق و طبیعی‌ست و همچنین از مرگ هم گریزی نیست برای همین با زور و سرکشی ( خیرگی ) از انسان چیزی را نمی‌گیرد.