رهی معیری:همچو نی مینالم از سودای دل آتشی در سینه دارم جای دل
❈۱❈
همچو نی مینالم از سودای دل
آتشی در سینه دارم جای دل
من که با هر داغ پیدا ساختم
سوختم از داغ ناپیدای دل
❈۲❈
همچو موجم یک نفس آرام نیست
بس که طوفانزا بود دریای دل
دل اگر از من گریزد وای من
غم اگر از دل گریزد وای دل
❈۳❈
ما ز رسوایی بلندآوازهایم
نامور شد هرکه شد رسوای دل
خانه مور است و منزلگاه بوم
آسمان با همت والای دل
❈۴❈
گنج منعم خرمن سیم و زر است
گنج عاشق گوهر یکتای دل
در میان اشک نومیدی رهی
خندم از امیدواریهای دل
کامنت ها