گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

رهی معیری:مردم از درد و نمی‌آیی به بالینم هنوز مرگ خود می‌بینم و رویت نمی‌بینم هنوز

❈۱❈
مردم از درد و نمی‌آیی به بالینم هنوز مرگ خود می‌بینم و رویت نمی‌بینم هنوز
بر لب آمد جان و رفتند آشنایان از سرم شمع را نازم که می‌گرید به بالینم هنوز
❈۲❈
آرزو مرد و جوانی رفت و عشق از دل گریخت غم نمی‌گردد جدا از جان مسکینم هنوز
روزگاری پا کشید آن تازه گل از دامنم گل به دامن می‌فشاند اشک خونینم هنوز
❈۳❈
گرچه سر تا پای من مشت غباری بیش نیست در هوایش چون نسیم از پای ننشینم هنوز
سیمگون شد موی و غفلت همچنان بر جای ماند صبحدم خندید و من در خواب نوشینم هنوز
❈۴❈
خصم را از ساده‌لوحی دوست پندارم رهی طفلم و نگشوده چشم مصلحت بینم هنوز

فایل صوتی غزلها - جلد دوم وفای شمع

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

کسرا
2016-04-11T20:30:55
روحت شاد رهی معیری
محمد امین سلطان آبادی
2012-06-16T23:05:36
سلام نکته جناب صوفی در مورد "غم" درست هست لطفا اقدام فرمایید
ارجمندی
2012-09-29T12:49:21
در مصرع اول بیت آخر احتمالا دوست پندارد درست است، نه دوست پندارم
قسیم طوفان
2012-12-30T09:59:44
سلام عرض میدارم بعد از سلام باید یاد آوار شد که بجای (عم) غم باید باشد به نظر من . غم نمی گردد جدا از جان مسکین من هنوز ...با احترام
قد ِ آغوش ِ خودم
2011-01-25T02:07:42
سلامسپاس از زحماتتون.بیت سوم.عم می شود *عمر* !
احمد صوفی
2011-01-30T08:40:18
با سلاملطفاً در مصرع دوم از بیت سوم نقطه ای برای غم بگذارید.کلمه صحیح غم است نه به گفته دوستمان عمر.
حفیظ احمدی
2019-12-06T16:15:42
با سلام و خسته نباشید.خیلی خوشحالم که با تاریخ ما آشنا شدم. به جای "خواب نوشین" به نظرم خواب دوشین درست است. با احترامحفیظ از افغانستان
الیاس اربابی
2020-08-18T09:29:34
سلام.در رابطه یا نظر بالا،عم، عمر نمیشه، میشه غم.
ملیکا رضایی
2021-08-01T21:53:29.2903315
  تا‌ سحر ای‌ شمع‌ بر با‌لین‌ من‌ امشب‌ از بهرخدا بیدار با‌ش‌ سا‌یه‌ غم‌ نا‌گها‌ن‌ بردل‌ نشست‌ رحم‌ کن‌ امشب‌ مرا غمخوار با‌ش‌ کا‌م‌ امیدم‌ بخون‌ آغشته‌ شد تیرها‌ی‌ غم‌ چنا‌ن‌ بر دل‌ نشست‌ کا‌ندر این‌ دریا‌ی‌ مست‌ زندگی‌ کشتی‌ امید من‌ بر گل‌ نشست‌ آه‌! ای‌ یا‌ران‌ به فریا‌دم‌ رسید ورنه‌ امشب‌ مرگ‌ بفریا‌دم‌ رسد ترسم آن شیرین‌تر از جانم ز راه چون به دام مرگ افتادم رسد گریه و فریاد بس کن شمع من بر دل ریشم، نمک دیگر مپاش قصّه ی بی تابی دل پیش من بیش ازین دیگر مگو خاموش باش جز توام‌ ای‌ مونس‌ شب‌ها‌ی‌ تا‌ر در جها‌ن‌ دیگر مرا یا‌ری‌ نما‌ند زآن همه‌ یا‌ران‌ بجز دیدار مرگ‌ با‌ کسی‌، امید دیداری‌ نما‌ند همدم‌ من‌ ، مونس‌ من‌، شمع‌ من‌ جز تواَم‌ دراین‌ جها‌ن‌ غمخوار کو؟ واندرین‌ صحرای‌ وحشت‌ زای مرگ‌ وای‌ بر من،‌ وای‌ بر من،‌ یا‌ر کو؟ اندر این‌ زندان‌، من‌ امشب‌، شمع‌ من‌ دست‌ خواهم‌ شستن‌ ازاین‌ زندگی‌ تا‌ که‌ فردا همچو شیران‌ بشکنند ملــتـــــم‌ زنجیــرها‌ی‌ بنـــدگی‌  
ملیکا رضایی
2021-08-01T21:55:52.4122616
این شعر از دکتر علی شریعتی ست ... میخواستم بدونم که کتاب شعری از دکتر شریعتی هست و از چه انتشاراتی ؟
مهدی
2021-09-17T09:53:05.5974878
«اقبال‌بانو» خواننده‌ی پرآوازه‌ی پاکستان این غزلِ نغز را خوانده است:https://youtu.be/RXXe0DVC2DE
ملیکا رضایی
2021-09-18T17:59:08.0238433
سلام بیت سوم غم است نه عم لطفا تصحیح کنید :)