رهی معیری:به گوش همنفسان آتشین سرودم من فغان مرغ شبم یا نوای عودم من؟
❈۱❈
به گوش همنفسان آتشین سرودم من
فغان مرغ شبم یا نوای عودم من؟
مرا ز چشم قبول آسمان نمیافکند
اگر چو اشک ز روشندلان نبودم من
❈۲❈
مخور فریب محبت که دوستداران را
به روزگار سیهبختی آزمودم من
به باغبانی بیحاصلم بخند ای برق
که لاله کاشتم و خار و خس درودم من
❈۳❈
نبود گوهر یکدانهای در این دریا
وگرنه چون صدف آغوش میگشودم من
به آبروی قناعت قسم که روی نیاز
به خاکپای فرومایگان نسودم من
❈۴❈
اگرچه رنگ شفق یافت دامنم از اشک
همان ستاره خندان لبم که بودم من
گیاه دشت جنون خرم از من است رهی
که از سرشک روان رشک زندهرودم من
❈۵❈
به یاد فیضی و گلبانگ عاشقانه اوست
اگر ترانه مستانهای سرودم من
کامنت ها