رهی معیری:رفتیم و پای بر سر دنیا گذاشتیم کار جهان به اهل جهان واگذاشتیم
❈۱❈
رفتیم و پای بر سر دنیا گذاشتیم
کار جهان به اهل جهان واگذاشتیم
چون آهوی رمیده ز وحشتسرای شهر
رفتیم و سر به دامن صحرا گذاشتیم
❈۲❈
ما را به آفتاب فلک هم نیاز نیست
این شوخدیده را به مسیحا گذاشتیم
بالای هفت پردهٔ نیلی است جای ما
پا چون حباب بر سر دریا گذاشتیم
❈۳❈
ما را بس است جلوهگه شاهدان قدس
دنیا برای مردم دنیا گذاشتیم
کوتاه شد ز دامن ما دست حادثات
تا دست خود به گردن مینا گذاشتیم
❈۴❈
شاهد که سرکشی نکند دلفریب نیست
فهم سخن به مردم دانا گذاشتیم
در جستجوی یار دلآزار کس نبود
این رسم تازه را به جهان ما گذاشتیم
❈۵❈
ایمن ز دشمنیم که با دشمنیم دوست
بنیان زندگی به مدارا گذاشتیم
صد غنچهٔ دل از نفس ما شکفته شد
هرجا که چون نسیم سحر پا گذاشتیم
❈۶❈
ما شکوه از کشاکش دوران نمیکنیم
موجیم و کار خویش به دریا گذاشتیم
از ما به روزگار حدیث وفا بس است
نگذاشتیم گر اثری یا گذاشتیم
❈۷❈
بودیم شمع محفل روشندلان رهی
رفتیم و داغ خویش به دلها گذاشتیم
کامنت ها